?>
تاریخ انتشار : چهارشنبه 4 مرداد 1402 - 19:38
کد خبر : 5685

تنها کسی که اگر پیشنهاد ازدواج بهم میداد قبول می کردم…

تنها کسی که اگر پیشنهاد ازدواج بهم میداد قبول می کردم…

من نزدیک ۲۸ سالمه . خانمم . ۱۸ سالم بود وارد دانشگاه شدم . از بچگی رو درس خوندنم تاکید داشتن چون بیشتر فامیلامون تحصیلکرده ،استاد،مهندس،کارمند تشریف دارن . منم انتظاراشونو براورده میکردم و درس خون بودم و مدال اور یه رشته رزمی … . اما جو خونه و طایفه ما یه جورای مبتذل و

من نزدیک ۲۸ سالمه . خانمم . ۱۸ سالم بود وارد دانشگاه شدم . از بچگی رو درس خوندنم تاکید داشتن چون بیشتر فامیلامون تحصیلکرده ،استاد،مهندس،کارمند تشریف دارن . منم انتظاراشونو براورده میکردم و درس خون بودم و مدال اور یه رشته رزمی … .

اما جو خونه و طایفه ما یه جورای مبتذل و جلفه منظورم اینه از نظر بیشتر خونواده های ایرانی ،طایفه ما جلف و … به حساب میان .. از  دید اکثریت، مهمونیامون مختلط و زن و مرد ارایشکرده لباسای باز، با هم بگو بخند و خوش و بش دارن و بعضیاشونم پاشونو فراتر از اینا گذاشتن .

من تو این جو بزرگ شدم و فکر میکردم همه همین شکلین تا وارد دانشگاه شدم . همیشه تو چشم بودم به خاطر درسخون بودنم و هیکل و ظاهر و رفتارای ظاهرا جلفم .. یعنی بقیه فکر میکردن من جلفم چون نه تنها شرمی از پسرا و استادا نداشتم بلکه گاهیم باهاشون گرم بودم پیشنهاد زیاد داشتم تا اینکه یکیشونو که به نظر از همه بهتر بود جواب دادم مدتی با هم بودیم تا اومد خواستگاری … خونوادشون سنتی بودن و با ما  اختلاف داشتن  ..

۸ ساعت از خونه پدریم فاصله داشتم چون مطابق میلشون ازدواج نکرده بودم تقریبا طردم کردن اما عمر خوشبختیمون کم بود ما جدا شدیم .

مادرشوهرم تهمت هرزگی و بدنامی بهم زد و اخرشم موفق شد همسرم بد اخلاق و شکاک و لجباز شده بود و اواخرا کتکم میزد تا اینکه جدا شدیم . برگشتم شهر خودمون و خونه پسرعمومو اجاره کردم و تنهای زندگی میکردم مدتی .. تونستم زندگیمو سروسامون بدم البته با کمک فامیلامون … هر چند  به خاطر طلاقم اونارم مقصر میدونستم .

خلاصه کمک کردن درسم تموم شد  شاغل شدم و رفتم سرکار … مردای زیادی اطرافم بودن وقتی میرفتم مثلا سر قرار وقتی میفهمیدن مطلقم و تنها زندگی میکنم همه جوره پیشنهاد اخلاقی و غیر اخلاقی میدادن واسه همین محل کارم نذاشتم بفهمن مطلقم .

الیته مدتی با یه پسر مذهبی و با مرام دوست بودم که خیلی عاشق معرفت و مردونگیش بودم ازم حمایت میکرد مالی ،کاری و  هرطور که میتونست بدون اینکه ذره ای فکر سو استفاده باشه ازم حتی دستمم نمیگرفت و همیشه با احترام باهام رفتار میکرد فقط حمایتم میکرد  .

کنیم .

 

تنها کسی بود  که اگه پیشنهاد صیغه میداد قبول میکردم اما خب نداد … هیچ وقت .. . فقط حمایتم میکرد تا وقتی که ازدواج دائم کنم  و مشکلی پیش نیاد . نزدیک ۲ سال اقا پسری خوب و پولدار  منو زیر نظر داشتن ولی نمیدونستن من مطلقم .

تا اینکه  جدی برا خاستگاری اقدام کردن اون موقع جریان مطلقه بودنمو براشون گفتم اولش چن روز رفت و خبری ازش نبود و تو خودش بود اما منم با اینکه دوسش داشتم و ازش خوشم میومد نمیرفتم سراغش منتظر شدم خودش بیاد که اومد و الان یک ساله ازدواج کردیم … همه چی خوبه خونوادش دوسم دارن دوسشون دارم . همه چی خوبه اما من درونم اشفتست

چند تا سوال ؟

من ارامش ذهنی ندارم . فکر میکنم چون سال هاست برا خدا بندگی نکردم نماز و روزه یادم رفته حتی، واسه همین خدا تو بهترین سالهای زندگیم تنهام گذاشت و طلاق و مشکلات شدید دیگه تجربه کردم نظر شما چیه؟

دوما حس میکنم برا شوهرم نقش بازی کردم . حس میکنم بعدا پشیمون میشه و معترض میشه که دلشیفتش کردم . از خودم میپرسم اگه از اول میدونست مطلقم بازم عاشقم میشد و پا پیش میذاشت؟ من با بیشتر فامیلام قطع رابطه کردم چون همسرم رو حجاب و  اخلاقیات تاکید داره و من نمیخوام خیلی در جریان وضع فامیلام باشه .

به نظرتون چکار میکنه اگه بفهمه من قبلا مثلا با پسرای فامیل دور هم جمع میشدیم و میرقصیدیم و جلوشون حجاب نداشتم ؟

اصلا دوس ندارم گذشتمو اما خب دیگه وضع همین بوده و منم نمیدونستم برام مشکل ساز میشه . هر روز با خودم تصمیم میگیرم روز بعد غسل میکنم و نمازمو میخونم اما این اتفاق نمی افته ، چکار کنم؟  داستان سکسی

نگرانم با خودش فکر کنه من براش نقشه کشیدم هر چند تا حالا هیچ حرفی نزده و روز به روزم بیشتر عاشقم میشه . من زندگیم خیلی خوبه هیچ مشکلی ندارم اما درونا حس میکنم گناهکارم بابت گذشته و روحم جریحه دار شده . نمیتونم عمیقا خوشبختیمو حس کنم . به نظرتون چه جوری ذهنمو اروم کنم؟  گناهامو چه جوری پاک کنم ؟

مطالبی که دیگران در حال مطالعه هستند:

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 46 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۴۶
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

علی چهارشنبه , ۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۵۲

سلام فکر کنم با اینکه خداوند متعال فرموده توبه کنید بخشیده میشید خودت خودتو نبخشیدی بعدش گذشته و رو فراموش کنید و راجع بش با کسی صحبت نکنید خداوند متعال همه ی بنده هاشو دوست داره بهشون فرصت جبران عطا میکنه پس قدر داشته هاتو بدون و خوب زندگی کن.

لیلی دوشنبه , ۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۵

آفرین به شما خانم . شما هیچ کار خاصی انجام نده . به خودت سخت نگیر اصلا . همه مون گذشته ای داریم . شما خیلی عادی بدون اینکه به گذشته فکر کنی به زندگی پیش رویت بپرداز و همینکه همسر متعهد و خوبی برای هم باشید و سعی کنید مثل دو دوست و رفیق همدل ، لحظات آرام و شادی را برای هم بسازید یعنی سعادت و خوشبختی !
دنیا اصلا ارزش اندیشیدن به جزئیات ناراحت کننده را ندارد و برای زجر انسان ، حتی یک ریال هم متحمل جبران خسارت نمی شود !

آرش سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۷

ببین خانوم تو در بهترین روزای زندگیت ،بهترین لذایذ رو بردی،الان هم با این جانماز آب کشیدنها نمیتونی سر خودتو رو کلاه بزاری،پس کلآ از این اراجیف نگو،اگه واقعآ چشم و دلت سیر شده که به زندگیت ادامه بده،اگه برای اون زندگی دلت تنگ شده ،این حرفا و توبه و حجاب و نماز هیچ کمکی بهت نمیکنه فقط باید از ته ته ته دلت بخوای،و گذشته رو فراموش کنی

Moji سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۳

عزیزم گذشته ها گذشته چرا انقدر بهش فکر میکنی؟ تو اون زمان سنت کم بود و طبق محیطی که توش بودی زندگی و رفتار میکردی. الان که به بلوغ فکری رسیدی داری طبق میل خودت رفتار میکنی و تماااام. پس بیخود در مورد گذشته نه فکر کن نه به همسرت جیزی بگو. از طرفی به خاطر آرامش روانی خودت تصمیم درستی گرفتی و تا قبل از خاستگاری به همسرت نگفتی مطلقه ای آفرین کار خوبی کردی چون درست نمی‌نمیشناختیش و ممکن بود پیشنهاد ناجوری بده که دلت بشکنه اما دختر خوب به محض خواستگاری بهش گفتی و فریبش ندادی. در مورد نماز و روزه هم سعی کن توی جمع نمازخونا بری یا مراسم مذهبی شرکت کن و از خدا کمک بخواه مطمئن باش کم کم درست میشه

بهنام مختاری پنجشنبه , ۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۷

سلام و عرض ادب خلاصه عرض میکنم اینکه یه حس ناراحتی از خود دارید جای شکر داره چون آن حس همان وجدان شماست که معلوم هست از بین نرفته و بیدار هم شده از این حس استفاده کن و ببین از چه اعمالی شما را ملامت میکند تا بدانید محلها را باید ترمیم کنید و اما در مورد غسل و شروع کردن به نماز خواندن هیچوقت این مار را به زمان بعد نیهدازید ولو یک روز بعد باشد بعد خواندن پیام من بلند شوید غسل توبه و هر عسلی که بر گردن دارید نیت کنید و یک غسل به هست همه آن غسل‌ها انجام دهید و بعد آن یه نماز دو رکعتی مثل نماز صبح بخوانید از خداوند از اعماق قلب تان کمک طلب کنید و یقین داشته باشید حتما حتما حتما خداوند بیشتر از درخواست شما در جهت اصلاح امور شما کارهایشان را برایتان اصلاح میکند. و اما در مورد اینکه در آن مدتی که راه را به خطا رفته بودید و دچار مشکلات شده بودید و فکر میکنید خداوند متعال الهیار بالله شما را تنها گذاشته این نوع فکر از هوای نفس و شیطان پروتستان نشئت گرفته این را بدانید خداوند شما را ترک نکرده این شما بودید که خدا را ترک کردید و به فرامینش گوش نکردید هر گاه چنین افکاری به سراغتان می‌آید به خداوند پناه ببرید و بهترین ذکر برای دفع این افکار خواندن دو سوره آخر قرآن به نامهای سوره فلق و سوره ناس هست و اگر ذکر کوچکترین میخواهید بعد گفتن بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم بگویید که منهدم کننده سختی‌ها و شدائد و دفع کننده افکار شیطانیست این ذکر را زیاد بگویید که ذکر امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا وقتی تنها شده بود و شدائد بر او هجوم آورده بود همین ذکر لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم بود
آخرین نکته این را میگویم که تجربه خودم هم بوده و هست از این به بعد به پیامهای ابهامی قلبتان بیشترین توجه را کنید که شما را چطوری هدایت میکند زیرا خداوند در قرآن می‌فرماید فالهمها فحورها و تقواها یعنی خداوند میفرماید با آنها الهام کردم که چه کاری را نکن فسق و فجور هست و چکاری بکن که تقوا و پارسایی هست
موفق و پیروز باشید در پناه خداوند

ناصر شنبه , ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۰:۳۳

گذشته رافراموش کن انشاالله آینده خوبی درانتظار است گذشته آدمو نابودمیکنه خداوندکمکت کرده اصلاح شدی امیدوارم پایدارباشی

اسماعیل پنجشنبه , ۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۰

دخترگلم خداوندتوبه پذیر رئوف هستش گذشته هاتو فراموش کن برودر آغوش خداوندتالذت زندگی روبیشتربچشی نمازبرپای دار انشاالله خداوندکمکت میکنه

حسین پنجشنبه , ۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۲۱

سلام اصلابه گذشته فک نکن همین که الان شوهرت دوستت داره کافیه هرکسی بگی توگذشته یه اشتباهاتی داشته

داودحیدری جمعه , ۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۲:۳۶

سلام واقعا اگه میخواهی خدا شناس باشی با عمل ورفتار خود ثابت کن نماز تو شروع کن و بیشتر کارهایی که خداوند پست هست انجام بده و هیچ موقع بدون اجازه شوهریت بیرون هم نرو در همه حال از شوهرت اجازه بگیر

محمدرضاصدیقی پنجشنبه , ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۳

فقط بخداتوکل کن نمازقضارابخوان توسل به چهارده معصوم داشته باش خداخودش همه جوره زندگیت راخوش بخت میکندمن زمانیکه دراسارت بودم فقط توکلم بخدابودوسربلندبه وطن بازگشتیم کتاب خاطراتم بنام ارشدسلطنتی بگیربخوان ببین باخدابودن چه کارکه نمیکند

یحیی جمعه , ۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۴

به نام خدا.خداوند همه مون رو مورد آزمایش قرار میده هر روز از صبح تا شب خواهر عزیزم به اون جوونی که کمکت میکرد تا حالا فکر کردی فقط چرا کمکت میکرد .وار تو هیچ وقت رابطه دیگه ای نخواست .اگه اون جوون با تو ازدواج میکرد یک چیزی ولی ازدواج نکرده و فقط کمکت کرده تا به این نقطه رسیدی از طرف خدا مامور بوده تا تو را همراهی کنه و الان شوهر خوب و زندگی خوب پاداش تصمیمی که گرفتی هست .خدا میگه هرکس برای من کار کند منم او را به بهترین منزل می‌رسانم .باید همیشه هر کاری را انجام میدهی اول از خودت بپرسی این کاری که می‌خوام انجام بدم آیا خدا خوشحال میشه یا نه اگه خشنودی خدا بود بدون منت انجام بده نماز و روزه برای آرامش خودت نه خشنودی خدا .همه کسانی که نماز و روزه می‌گیرند و فکر میکنند سر خدا منت میذارن نه نمازشون و روزشون قبول نمیشه .پس نمازت همیشه این باشه قبل که میخای غسل انجام بدی بگو خدایا میخام باهات درد دل کنم به این نیت نمازت شروع کن ببین چه حس و حالی داره . انشاالله در پناه حق باشی ویکی از سربازان آقا امام زمان باشی

هادی جمعه , ۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۴

باسلام…
بنظرم گذشته و اتفاقات گذشته رو باید فراموش کرد و در لحظه زندگی کرد،چرا بجای افکار منفی به این فکر نمیکنی که خداوند تو رو دوست داره و کمکت کرده…هیچ وقت برای اتفاقاتی که گذشته و اتفاقاتی که هنوز اتفاق نیفتاده فکر خودت رو مشغول نکن و از لحظه لحظه زندگی خودت لذت ببر

علی جمعه , ۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۸

عاشق شوهرت باش و گذشته رافراموش کن . همفکرباشوهرت باش واحترام متقابل داشته باش .درگذشته زندگی نکن زندگی حال کن امروز زندگی کن دیروز فراموش کن گذشته هاگذشته

ناشناس جمعه , ۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۴

روبرو شدن با یک نومید هرکسی را دلیر می‌گرداند برای دل گرم کردنِ یک نومید هرکسی خود را چندان که باید نیرومند می‌انگارد ! ___
( آنجا که غرور زخم خورَد ، چیزی به از غرور میشکفد .)

ترکش ولگرد جمعه , ۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۱:۱۷

دین ما میگه اگر شب شخصی رو در حال گناه دیدی فردا به اون چشم نگاهش نکن.شاید توبه کرده..اون مرد دیده تو زن سالمی هستی و بعد از دو سال بهت پیشنهاد داده
و بعد شما اجبار نکردی که بگیردت .پس نمازهاتو به موقع بخون چون خداوند بهترین نعمتهاشو به بندههاش داده..افکار شیطانی و چرند رو بریز دوووور و با همسرت در مسیر الله عز و جل تلاش کن ..دنبال حس خوبی واجباتت انجام بده گناه نکن و خدمت به خلق کن جهادی خدمت کن ارامشت تنظیم میشه
با یاد خدا ارامش میگیریم ولا غیرررررر

ارش جمعه , ۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۵۰

سلام منم اگه اینجا سوالی بپرسم کسی هست منو هم راهنمایی کنه؟

احمد جمعه , ۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۵۹

خواهر من وقتی تو توبه کردی و از گذشته خودت پشیمونی نیازی نیست پیش هیچ کسی گذشته خودت رو ذکر کنی خدا از اون بنده ناراضی میشه که گناهی انجام بده خداوند پرده پوشی اون رو بکنه بعد خود بنده بیاد و تذکره گناه خودش رو پیش مردم بکنه . پیشنهاد برای آرامش روحت قرآن رو با معنی بخون و نماز

حقگو جمعه , ۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۳:۳۵

سلاماگه بخای باخودت صادق باشی،این حرف منو میپذیری:ی چیزی درونت داره قلقلکت میده ب اون سمت هرزگی.تو خدا رو در آن مهمانی‌ها ولذت خوابیدن بارداری ک میگی فامیل دور بودن دیدی.پس خر نشو این همون خدای راستین بوده ک این مردشریف را برایت فرستاده.همه ما تو گذشته اشتبا کردیم.دلیل نمیشه ک اعمال گذشته را قاطی زندگی روز کنیم.ک در این صورت میشه آشپزی گوجه باماست

ناصر شنبه , ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۰:۳۲

گذشته رافراموش کن انشاالله آینده خوبی درانتظار است گذشته آدمو نابودمیکنه خداوندکمکت کرده اصلاح شدی امیدوارم پایدارباشی

دوست عزیز شنبه , ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۲:۴۹

به خودت سخت نگیر هر طور بودی خدای نا کرده رابطه جنسی که با پسرهای فامیل نداشتی .زندگی شیرین‌تر از این حرف هاست که همسر عزیزت بخواد سخت بگیره .به نظرم فیلم مغز و استخوان رو ببینی بد نیست .عشق یعنی گذشتن از خیلی چیزها برای آقایون اینطوره

رضا شنبه , ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۵:۰۸

سلام
اولاً تو با کسی هستی وکسی را انتخاب کردی (خدا) که همه لحاظ کافی است هیچ جای نگرانی نیست تو همین مسیر خدا باش مقدماتش را (نماز) را جدی بگیر اراده تو قوی کن بقیه شو بزار دست استاد کریم (خدا) هرچی شد همش عشقه همش لذته اینقدر خدا بزرگه که کافی تو ازش بخوای مطمئن هستم کمکت میکنه بگو یا خدا برو سمتش

علی شنبه , ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۷:۵۹

همه چی را بهش بگو زود زود الان هم دیر شده
مرگ یه بار شیون هم یه بار

رامین شنبه , ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۹:۱۹

سلام خانم. وقت بخیر. به نظرم شما دچار وسواس فکری هستید!!! تمام افراد اطرافت هر کدوم یه جورایی توی گذشتشون مشکلات عدیده ای داشتند ولی شما که اطلاعی ندارید! پس فقط شما نیستید! بنابراین فقط از این به بعد خوب باش و مدام درکنار شوهرت باش و تمام محبتتو صرف اون بکن. در مورد اینکه گفتی اگه میدونست مطلقه ای عاشقت نمیشد اشتباهه! چون اون چند روز خبری ازش نبوده و فکراشو کرده و بعد برگشته پس مسلمآ با این قضیه مشکلی نداره. در مورد غسل و نماز و اینجور مسائل باید عرض کنم که اینا به خود فرد بستگی داره چون اینا صرفآ جنبه ذهنی داره و هر کسی با توجه به ذهنیتی که از عبادات داره خودشو آروم میکنه ولی واقعیت اینه که همه این مسائل بخاطر اینه که بتونی با خدای خودت و حتی با وجدان خودت یه ارتباط واقعی برقرار کنی بنابراین هدف اینه که با درون خودت که همون وجدانته و با خدای خودت و با طبیعت و باهر چیزی که بهت آرامش میده ارتباط برقرار کنی و طریقه این ارتباط اصلآ مهم نیست و یه راه حل که بهت میدم اینه که فقط و فقط به جنبه های مثبت هرچیزی فکرکن و افکار منفی رو فورآ از ذهنت حذف کن!!! و آخرین نکته بسیار بسیار مهم اینه که همه این مسائل نیاز به گذشت زمان داره ولی متآسفانه کسی به این موضوع مهم تأکید نمیکنه!!! پس در کنار این کارهایی که بهت گفتم و قراره انجام بدی به خودت هم زمان بده و بهت اطمینان میدم که بزودی به آرامش واقعی میرسی… تنتون سالم و پیروز باشید…

رضت دوشنبه , ۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۵:۰۲

به نظرم شاید ظاهرت خوب نبود اما احتمالا قلب پاکی داشتید و خداوند شمارو بخشبده تو هم تلافی خوبی خدا رو بکن تا بیشتر بهت خوبی کنه به شوهرت بگو جدیدا دوست دارم نماز بخونم بگو توکه میخونی من حس میکنم بدهکارم بخدا و دوست دارم بخونم ازشم کمک بخواه که کمکت کنه گذشته رو هم ول کن انگار خودت دوست داری تو گذشتت زندگی کنی یکم که باخدا باشی خدا هم همیشه کمکت میکنه هر چکد خدا همیشه باهات بود خداوند خیلی بخشنده است هیچوقت فکر نکن خدا فقز هوای کسایی رو داره نماز میخونن و عبادت میکنن و…قطعا هوای اونارو داره اما هوای بقیه رو هم داره اون دلش برا ما میسوزه میدونه ما ضعیف هستیم فکرش به ما همیشه مثل یه ادم نیازمندهستیم پیش اون بهمون کمک میکنه ماهم باید جواب خوبی را با خوبی بدیم نه با بدی موفق باشی و بدن اگه موفق بشی فقط با خدا دوست بشی دیگه چیزی نیاز نداری

جلیل سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۴

با سلام خواهر گرامی
اگه لذت بی حجابی و هرزگی رو با توبه حقیقی عوض کنی آرام میشوی توبه حقیقی یعنی اون لذت‌ها رو به تعفن و کثافتی تصور کنی که در دلت جای بگیرد واز آن لذت ها کاملا متنفر باشی چون حقیقت این گونه لذت‌ها بعد از مرگت به تعفنات وکثافات بدبویی که زندگی شماست تبدیل می شود تنفر از آنها برای شما کافیست ولازم نیست چیزی به کسی بگی فقط برای این کار باید از نماز وذکر خدا کمک بگیری ذکر لا حول ولا قوه ألا بالله العلی العظیم همان که دوستمون گفتن ونماز کمک کننده است وگر نه خیلی سخته بتونی اینطور ادامه بدی

محمدرضاصدیقی ازیزد پنجشنبه , ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۸

فقط بخداتوکل کن نمازقضارابخوان توسل به چهارده معصوم داشته باش خداخودش همه جوره زندگیت راخوش بخت میکندمن زمانیکه دراسارت بودم فقط توکلم بخدابودوسربلندبه وطن بازگشتیم کتاب خاطراتم بنام ارشدسلطنتی بگیربخوان ببین باخدابودن چه کارکه نمیکند

لیلی دوشنبه , ۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۴

آفرین به شما خانم . شما هیچ کار خاصی انجام نده . به خودت سخت نگیر اصلا . همه مون گذشته ای داریم . شما خیلی عادی بدون اینکه به گذشته فکر کنی به زندگی پیش رویت بپرداز و همینکه همسر متعهد و خوبی برای هم باشید و سعی کنید مثل دو دوست و رفیق همدل ، لحظات آرام و شادی را برای هم بسازید یعنی سعادت و خوشبختی !
دنیا اصلا ارزش اندیشیدن به جزئیات ناراحت کننده را ندارد و برای زجر انسان ، حتی یک ریال هم متحمل جبران خسارت نمی شود !

مهری دوشنبه , ۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۵

سلام. مشکل شمااونقدرحادنیست که نگران باشید. بهترین کار توبه است برای آرامش روحی ات.همین که ازگذشته ات پشیمانی کافیه چون خداوندحتمابخشیده ونظرکرده است. نیازبه مطرح کردن گذشته نیست. فراموشش کن. ستارالعیوب. موفق باشید

علی غلامی دوشنبه , ۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۱۷

سلام خواهرم خوش بحالت که داری راه خودتو پیدا میکنی سعی کن برادر مانوس بشی و بیشتر به طرفش برو مسلمانی همین نماز و روزه نیست بیشتر قرآن بخوان و مطمئن باش چراغ دالتون میشه

محمد سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۰:۳۰

داداش خوش باش و زندگیتا بکن. بخدا تا میای به خودت بیای میبینی ۷۰/ ۸۰ سالته …. الان عشق کن بچه دار شو .حال زندگیتا ببر … اصلن به گذشتت به هیچ عنوان فکر نکن. اینقد دنیا و زندگی قشنگیا داره که تو بخوای هی به گذشتت فکرنکنی . خودتا سرگرم الانت بکن و شوهر و زندگی و خرید و مسافرت و اینا. خوشبخت باشی انشالله

یوسف صادقی کرمانشاه سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱:۴۷

سلام انسان برای انسانیت و زندگی سالم درست شده است نه خیانت لذتی درپاکی وصداقت هست درخیانت زودگذرنیست خیانت اسمش روی خودشه خواه مرد یازن وازطرفی بعضی در فضای مجازی باعث تحریک جنسی جوانان و نوجوانان میشوند که به خاطر یک قطره شهوت زودگذر باعث آبروی خود و خانواده محترم میشوندوقتی به دام افتادن دیگر نه راه پس وپیش دارند گناه نکنیم دنیا خالی نیست حساب کتاب دارد

فرزاد سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۶:۰۳

سلام..چرا با اطلاعات غلط حرف غلط میزنید بعنی چی که اسلام نماز وروزه نیست؟اتفاقا پایه واساس دین نماز وروزه است،برای شروع باید اینها باشند که در غیر اینصورت تمام کار از هم پاشیده میشود…اما به نظرمن فرمول قرآنی که ارائه خواهم داد راهگشا خواهد بود انشاالله
ببین خواهر من ابن چهارکلمه:توبه،ایمان،جبران مافات وعمل صالح که انجام واجبات وترک محرمات نمونه عینی میباشد و،در مسیر هدایت قرار داشتن،یعنی استمرار در مسیر قرآن و ۱۴ معصوم علیهم السلام

General سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۸

همه ما توی گذشته تلخی هایی داریم
اما اگر همه چیز رو به همسرتون بگید باعث میشه غیرتش بالا بیاد و شاید بی اعتما بشه
اما کم وبیش بگید که از گذشته و راضی نیستید و آلان خوشحال هستید که کنارتون هست

حاج صادق سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۵

اگر دوستت داشته باشد واخلاق خوبی داشته باشی ونجیب باشی مگه دیونه است که تردد کند و ازت جدا شد دختری به این صاف وصادق بودن به خدا توکل کن

مقدم سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۱۳

در یک کلمه باید با زن ستیزی مبارزه کرد…

شقابیق سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۷

بنظرم بگو تنها دلیل قطع رابطه ام احترام به عقاید تو هست واقعیت رو بگو قبلا هیچ چیزی رو رعایت نیمکردم الان به خاطر زنرگیم که دوست دارم راضی هستم هر چع زورتر بگی بهتره

جان کلوود چهارشنبه , ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۳:۰۴

گذشته رو رها کن به آینده فکر کن و ا نو با شریک زندگیت به قشنگ ترین وجه بساز و لذت ببر بقیش کشکه ،توکلت و علی الاه

احسان چهارشنبه , ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۸:۴۹

سلام و عرض ادب
خداوند خیلی بزرگ ومهربونه وشمارو دوست داشته این راه رو جلوی پاتون گذاشته
اگه شماهم خدا وهمسرتونو دوست دارید میتونید تمام تلاش خودتونو بکنید برای جبران فکر نمی‌کنم گذشته شما برای همتون مهم باشه چون ایشون آدم برگی هستن که قدم در این راه گذاشتن

ریحانه چهارشنبه , ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۹:۵۶

باسلام خدمت خواهرعزیز تاجایی که جاداره نماز اول وقت بخوان به همراه قرآن خدا خیلی مهربونه انشالله همیشه درزندگی موفق باشین و خوشبخت

محمد رضا چهارشنبه , ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۴

سلام خواهر من اولا” از قدیم گفتند در توبه به درگاه خداوند متعال همیشه باز است توبه کنید و راه راست را پیشه کنید از جناب حر که برتر نیستید جناب حر در دقایق آخر آمد به دست بوس اباعبدالله ( ع ) توبه کرد و رستگار شد.در ضمن با یک عالم راز نگه دار مشورت کنید او شما را خوب هدایت میکند پس بسم الله مومنه خانم توکل به خدا کنید که خیلی مهربان و رئوف است .

ناظر چهارشنبه , ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۸

مردم اینقدر مشکل دارن حالا فکر این باشن تو بدون روسری جلو فامیلا رقصیدی گناهت بخشیده شده یا نه

محمد رضا چهارشنبه , ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۶:۴۶

خودخداوعده داده که یادخدا دلها آرامش پیدا می‌کند.
گذشته دیگه گذشت به فکرآینده باش.

اذرگون چهارشنبه , ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۵۲

باید گذشته رو بندازی بیرون وبه الان فکر کنه ، خداوند با اون بزرگی ، هر وقت توبه کنی می بخشه ، البته اقایون با خانمها متفاوت هستند بهتره در مورد گذشته باهاش حرف نزنی ، ممکن فکر بد بیاد سراغش ، ولی خودش نباید عذاب وجدان داشته باشه ، مهم اینکه خدا بخشیده

ای کیو چهارشنبه , ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۱:۴۱

زایده ذهن نویسنده

روین پنجشنبه , ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۹

شمادخانوم هستی و این ک مدل زندگیت انتخاب تو نبوده .اگ طلاق گرفتی نگفتی اینم به خواست شما نبود قسمت وسرنوشته خلاصه معلومه شما قلب پاک وباهوش هستی ومجبور شدی برای گذران زندگی وخوشبختی خودت ی چیا پنهون کنی عیب نداره الان تو بهترینی بهت تبریک میگم اصلا نگران نباش برو خوش وخرم زندگی کن ب امید خدا البته انسان هرچ قدر بخاد شاد باشه زندگی مشکلات وووو داره اما باید سعی کنه زندگی معمولی شو داشته باشه وشاد وراضی

محمدرضاصدیقی پنجشنبه , ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۲

فقط بخداتوکل کن نمازقضارابخوان توسل به چهارده معصوم داشته باش خداخودش همه جوره زندگیت راخوش بخت میکندمن زمانیکه دراسارت بودم فقط توکلم بخدابودوسربلندبه وطن بازگشتیم کتاب خاطراتم بنام ارشدسلطنتی بگیربخوان ببین باخدابودن چه کارکه نمیکند