?>
دختر ۱۹ ساله :آن شب شوم اتفاقی رخ داد که سرنوشتم را به سیاهی کشید

دختر ۱۹ ساله :آن شب شوم اتفاقی رخ داد که سرنوشتم را به سیاهی کشید

دختر ۱۹ ساله گفت:در ۱۸ سالگی ام یکی از آشنایان دور پدرم مرا برای پسرش خواستگاری کرد. اگر چه من در خانواده ای پر از عشق و محبت بزرگ شده بودم و از نظر مالی نیز در میان اقشار متوسط جامعه قرار داشتیم، اما هیچ علاقه ای به تحصیل نداشتم و می خواستم زودتر ازدواج

ما نمی خواستیم پسرمان با زنی ازدواج کند که ۱۲ سال از خودش بزرگ تر است

ما نمی خواستیم پسرمان با زنی ازدواج کند که ۱۲ سال از خودش بزرگ تر است

زن ۴۴ ساله درباره سرگذشت خود گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که یکی از همسایگان قدیمی مادربزرگم، مرا برای پسرش خواستگاری کرد. آن ها به قدری از اخلاق و کمالات «جاهد» سخن گفتند که من هم ندیده عاشق او شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. خیلی زود مراسم خواستگاری انجام شد و من

برای فرار از خانه تهمت زشتی به ناپدری آمد زدم غافل از اینکه …

برای فرار از خانه تهمت زشتی به ناپدری آمد زدم غافل از اینکه …

دختر ۲۰ ساله گفت: پدرم مردی خشن و عصبی بود و مادرم را کتک می‌زد به همین دلیل هم زمانی که من کودکی خردسال بودم آن ها از یکدیگر جدا شدند و مادرم سرپرستی مرا به عهده گرفت. بعد از آن مادرم در بخش خدمات و نظافتی یک شرکت خصوصی استخدام شد تا مخارج زندگی