?>
تاریخ انتشار : جمعه 23 تیر 1402 - 8:30
کد خبر : 16960

عشق خیابانی سرانجام خوبی پیدا نکرد/پدرم گفت اما من قبول نکردم

عشق خیابانی سرانجام خوبی پیدا نکرد/پدرم گفت اما من قبول نکردم
هنوز چند ماه از ازدواج ما نگذشته بود که همه حرف های پدرم به واقعیت تبدیل شد او چند بار به من خیانت کرد.

عشق خیابانی تا آنجا که تجربیات نشان داده هیچ وقت سرانجام خوشی نداشته است .

سرویس حوادث چمدون ،عشق خیابانی ندا سرانجام خوبی برای او همراه نداشت و پای او را به دادگاه خانواده باز کرد.

blank

ندا ۱۹ ساله در حالی که تمام بغضش را در گلو می فشرد و مدام با فریاد اشتباه کردم، غلط کردم و فریب خوردم به گذشته خود افسوس می خورد.

مرد جوان: سرقت دوچرخه بهانه است او با همسرم ارتباط پنهانی دارد

او درباره ماجرای زندگی اش به قاضی دادگاه خانواده گفت: پس از گرفتن دیپلم خودم را برای آزمون سراسری آماده می کردم که روزی هنگام خرید ناگهان نگاهم به چهره جوان فروشنده خیره ماند، احساس کردم مرد آرزوهایم را یافته ام.

 ماجرای آغاز یک عشق خیابانی

پرهام جوانی خوش قد و قامت و خوش چهره بود، به بهانه خرید گیتار تزئینی وارد مغازه شدم نمی دانستم نتیجه این نگاه به کجا خواهد انجامید حال خودم را نمی فهمیدم و تنها در رویاهایم خود را در کنار پرهام احساس می کردم.

فرشید از من خواست از مهدی طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم

خرید این گیتار سرآغاز دوستی من و پرهام شد به طوری که رابطه ما حدود ۸ ماه به طول انجامید و من از هر فرصتی برای دیدن او استفاده می کردم تا این که او به خواستگاری ام آمد.

ولی پدرم بلافاصله او و خانواده اش را شناخت و به شدت با ازدواج ما مخالفت کرد پدرم پرهام را جوانی بی بند و بار نامید که به خاطر خلاف کاری هایش از شهرستان متواری شده است.

ولی من که عاشق پرهام بودم نمی توانستم این حرف ها را باور کنم احساس می کردم چون او شاگرد مغازه است و درآمد کمی دارد پدرم با این ازدواج مخالف است به همین خاطر در مقابل خانواده ام ایستادم و آن ها را مجبور کردم تا با این ازدواج موافقت کنند.

عشق خیابانی به ازدواج منجر شد اما …

هنوز چند ماه از ازدواج ما نگذشته بود که همه حرف های پدرم به واقعیت تبدیل شد او چند بار به من خیانت کرد.

یک بار که به خانه آمده بودم با لباس های یک زن روی زمین برخورد کردم و زمانی که وارد اتاق خواب شدم چیزی را دیدم که نباید می دیدم.

بارها از خواهرم پرسیدم که اگر تو به این مرد علاقه داشتی چرا او را به من معرفی کردی؟

او و دوست دخترش با پوشش ناجور در اتاق خوابم و روی تختمان دراز کشیده بودند.

تحمل بی بند وباری و مشروب خوری پرهام را نداشتم چند بار از خانه با حالت قهر خارج شدم.

اما او که مرا دور می دید خانه ام را به لانه مجردی تبدیل می کرد و به رفیق بازی هایش ادامه می داد.

بارها اورا با دختران بد حجاب و در حال کشیدن قلیان در کافه ها دیدم، حالا هم از کرده خودم پشیمانم و می خواهم از او طلاق بگیرم.

با اظهارات این زن درخواست طلاق از سوی او صادر و برای شوهر وی فرستاده شد.

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.