?>
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 مرداد 1402 - 21:12
کد خبر : 13777

وقتی متوجه شدم شوهرم به چند همسری علاقه دارد خودم برایش زن گرفتم تا …

وقتی متوجه شدم شوهرم به چند همسری علاقه دارد خودم برایش زن گرفتم تا …
تعدد زوجات در کشور ما همیشه موضوعی بحث‌برانگیز بوده است. در این میان هستند کسانی که داشتن چند همسر را حق طبیعی مرد و آن را یکی از راه‌حل‌های معضل ازدواج می‌دانند.

تعدد زوجات در کشور ما همیشه موضوعی بحث‌برانگیز بوده است. در این میان هستند کسانی که داشتن چند همسر را حق طبیعی مرد و آن را یکی از راه‌حل‌های معضل ازدواج می‌دانند. اما واقعا احساس زنان درباره این مسئله چیست؟ آیا ممکن است، زنی با وجود هوو در زندگی‌اش احساس خوشبختی کند؟ برای دانستن جواب این سوالات فقط کافی است، این مصاحبه را بخوانید. مصاحبه با دو هوو که به دلیل شرایط خاص هر دو نفر ترجیح دادم، از اسم مستعار برایشان استفاده کنم.

ابتدا پای حرف‌های همسر اول نشستم که در کمال تعجب بدون اینکه خودش دارای نقص یا ایرادی باشد، تصمیم گرفت برای شوهرش همسر دوم بگیرد. سپس حرف‌های همسر دوم را می‌خوانیم، درباره اینکه چطور پذیرفت هووی دوست صمیمی‌اش شود. در ادامه گفت‌وگوی فردا را با این دو هوو می‌خوانید.آرزو: بعد از ازدواج متوجه شدم، همسرم تمایل به چندهمسری دارد.

 

همسر اول که ۳۶ سال سن دارد و کارشناسی معارف اسلامی و کارشناسی ارشد تفسیر خوانده است، درباره ماجرای ازدواج با شوهرش می‌گوید:«۲۰ سالگی ازدواج کردم. کسی شوهرم را به ما معرفی کردند و ایشان به همراه خانواده به منزل ما آمدند و با چند جلسه صحبت، رفت و آمد و مشورت با پدر و مادرم انتخاب‌شان کردم. در جلسات خواستگاری به ایشان علاقمند شدم و در واقع تصمیم نهایی با خودم بود. روزی که عقد کردیم، شناخت نسبی از ایشان داشتم، ولی بعد از عقد و ازدواج این شناخت بیشتر شد. من از همان اوایل ازدواج متوجه شدم که ایشان تمایل به چندهمسری دارند».آرزو: به هیچ وجه احساس خوشبختی نمی‌کنم.

آرزو درباره داشتن احساس خوشبختی در زندگی مشترک برایم می‌گوید:«۱۶ سال از زندگی مشترک‌مان می‌گذرد، ولی ۵ سال است که رسما همسر دوم دارد و روزانه برای ناهار به منزل من می‌آید و در کنار من و دو فرزندم است. من به هیچ وجه احساس خوشبختی نمی‌کنم. کدام زنی است که به این نوع زندگی راضی باشد و احساس خوشبختی کند؟»آرزو: برای اینکه از بودن همسرم با هر زنی جلوگیری کنم، برایش زن گرفتم

وقتی از آرزو درباره تصمیم‌اش برای آوردن هوو پرسیدم، او برایم از وضعیت عجیبی که در آن گرفتار شده بود، گفت:«از همان اوایل ازدواج متوجه شدم که قبل از ازدواج‌مان ایشان ازدواج موقت داشت. البته وقتی ازدواج کردیم هم همسر صیغه‌ای داشت. برای اینکه از بودنش با هر زنی جلوگیری کنم و اینکه خسته شده بودم از بس به من گفته بود برایم زن دوم بگیر، تصمیم گرفتم برایش زن بگیرم. یادم می‌آید که یک روز بلند تابستانی بود، من تنها در خونه بودم و بچه‌ها تهران منزل پدرم بودند و همسرم یک خانمی را به خانه آورد و به من گفت:«برو بیرون». شما حساب کنید با گرمای مردادماه قم جز حرم جایی نبود که من بروم. همسرم از نظر مالی می‌توانست دو زن را تامین کند. بیشتر برای اینکه بیماری‌های جنسی نگیرد، برایش زن گرفتم که خودم هم در سلامت باشم» آرزو آهی می‌کشد و درباره سختی‌های تصمیم‌اش گفت:«خیلی سخت بود. یک سال طول کشید تا با خودم کنار بیایم و بتوانم به او بگویم که می‌خواهم برایت زن بگیرم. بعد هم پیدا کردن کسی که مطمئن باشد، برایم سخت‌تر بود. آن یک سالی که داشتم خودم را قانع می‌کردم برایش زن بگیرم یا خودش زن دوم بگیرد، تمام موهای سرم سفید شد. از نظر روحی خیلی اذیت شدم»آرزو: هوویم هوای من را حتی بیشتر از همسرم دارد

از این مادر درباره هووی‌ش سوال می‌کنم و اینکه چطور توانسته با او کنار بیاید:«هووی من از هم‌کلاسی‌های دانشگاه‌مان بود. دختر خوبی بود. خیلی سخت توانستم به این ازدواج راضی‌اش کنم. من خوشحالم که دوست دانشگاهم هووی من شده و هوای من را حتی بیشتر از همسرم دارد»آرزو: مگر می‌شود محبت یک مرد به دو همسرش به یک اندازه باشد؟

 

وقتی از آرزو درباره رسیدگی‌های همسرش به او و هووی‌ش پرسیدم، او از نبود محبت در زندگی مشترک‌اش گلایه کرد:«همسرم از نظر مالی به یک اندازه، به هردوی ما می‌رسد. ولی محبت؟ مگر می‌شود محبت به دو نفر یک اندازه باشد؟ شما حساب کنید که بیشتر ساعات شبانه روز را با همسر دوم‌اش زندگی می‌کند. در این ۵ سال یک شب هم به منزل من نیامده است. البته زن دوم هم نبود، باز ایشان با زن‌های دیگری بود. برای من فرقی نداشت. من سال‌هاست محبتی نسبت به ایشان ندارم»آرزو: فقط به خاطر بچه‌هایم در این زندگی مانده‌ام

از آرزو که دل پردردی داشت، پرسیدم چرا به جای زن گرفتن برای شوهرش، از او جدا نشده:«متاسفانه خیلی زود بچه‌دار شدم و به خاطر بچه‌هایم در این زندگی ماندم. هر دو بچه من با فاصله ۱۱ ماه به دنیا آمدند و انصاف نبود بچه‌ها اذیت شوند. البته الان بچه‌ها اصرار به جدایی من دارند، اما من به خاطر ازدواج و آینده بچه‌هایم نمی‌توانم این کار را کنم. من یک دختر و یک پسر دارم. دخترم ۱۴ ساله و پسرم ۱۳ ساله است. هر دو نیاز به پدر دارند. نمی‌خواهم همین چند ساعتی که هر روز پدرشان به آنها سر می‌زند را از آنها بگیرم»آرزو: نمی‌خواهم هوویم از ناراحتی من باخبر شود تا زندگی‌اش خراب شود

آرزو درباره اینکه آیا تا به حال مشکلی بین خودش و هووی‌ش به وجود آمده، می‌گوید:«به هیچ وجه مشکلی بینمان به وجود نیامده است. راستش من تا به حال خانه ایشان نرفتم. ولی ایشان قبل از ازدواجش به خانه من آمده بود. در این ۵ سال تقریبا سالی ۳ یا ۴ بار به خانه من آمده است. من به خاطر اینکه زندگی دوستم خراب نشود و تصمیم به جدایی نگیرد، هیچ وقت ناراحتی‌ام را بروز نمی‌دهم. ایشان یک بچه دارند و شاید مثل من برخورد نکنند، تکلیف بچه‌شان چه می‌شود؟ من باید خیلی مراقب باشم. مخصوصا اینکه خودم انتخابش کردم. هر دو هوای هم‌دیگر را داریم»

 

همسر اول: بچه‌هایم مخالف ازدواج دوم پدرشان بودند

وقتی از او پرسیدم بچه‌ها از وجود همسر دوم در زندگی پدرشان باخبر هستند یا نه، برایم گفت:«بچه‌ها از همان اول از ماجرا باخبر بودند. صحبت‌های من و پدرشان را می‌شنیدند. دخترم خیلی مخالف بود. با پدرش کمتر صحبت می‌کند و در کل بچه‌ها هر دو رابطه کمی با پدرشان دارند. اما قانع‌شان کردم که پدرتان است و باید احترام‌ش را نگه دارید»

آرزو: بهترین کار همین بود که برای شوهرم، زن دوم گرفتم

وقتی از آرزو پرسیدم بعد از ۱۶ سال زندگی مشترک، اگر به گذشته بر می‌گشت باز هم برای شوهرش زن می‌گرفت یا نه، گفت:«اگر می‌دانستم آینده زندگی من اینطور می‌شود، مسلما زن ایشان نمی‌شدم. ولی اگر نمی‌دانستم حتما زن‌شان می‌شدم. بله، اگر به گذشته بر می‌گشتیم باز هم برای شوهرم، همسر دوم می‌گرفتم. چون بهترین کار همین بود».

آرزو: دیگران به اشتباه فکر می‌کنند؛ من مشکل یا ایرادی داشتم که برای همسرم زن گرفتم

در پایان صحبت‌هایمان از آرزو که به صورت خودخواسته برای خودش هوو آورد، از جامعه و نگاه دیگران به او پرسیدم:«دیگران اکثرا دلشان برای من می‌سوزد، ابراز همدردی می‌کنند و شوهرم را نفرین می‌کنند. خانواده من تا شش ماه از این ماجرا باخبر نبودند و فکر می‌کردند، شوهرم به ماموریت کاری رفته. بعد دخترم با گریه موضوع را به پدرم گفت و پدرم از من خواست جدا بشوم، ولی وقتی دلایل من را شنید، قانع شد. درک زندگی و کاری که من انجام دادم، برای جامعه قابل هضم نیست. اکثرا معتقدند احتمالا مشکل یا ایرادی داشتم که مجبور به این کار شدم. این درست است که مجبور شدم، ولی مشکل و ایرادی نداشتم»

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 10 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

سیدحسین مظلوم پنجشنبه , ۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۱:۳۶

سلام علیکم امان از دست شما وبسایها اگر این خانم کمی با دقت پاسخ شما را می‌داد و اگر نوع نگاه و نحوه انتخاب سوالات شما را کنار می‌گذاشتیم، و سوالات جهت‌دار نبود لان پاسخ‌های خانم خیلی متفاوت بود ونتیجه‌گیری شما هم متفاوت‌تر. چرا که شما چند مطلب را از آن مغفول بوده‌اید

سیدحسین مظلوم پنجشنبه , ۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۱:۴۷

سلام علیکم اگر با نگاهی عمیق‌تر و بدون جهت‌گیری میخواستید به واقعیت این امر برسید قطعاً پاسخ خانم و نتیجه‌گیری شما کاملاً متفاوت بود چرا که اولاً مسائل دیگر را کنار گذاشته‌اید و آفات دیگر راازاساس ندیده‌اید مثلاً اگر این آقا از راه حرام و بدون مسئله ازدواج موقت و یا دائم مسیر خود را طی کرده بود آیا به نظرتان این خانم خوشبخت‌تر بود و پاداشی که از زندگی و در نهایت در نتیجه صبر خود گرفته و می گیرد با آن حالت یکی بود دوم اینکه خیلی از موارد و عواید رسیده که خود ایشان بیان می‌کند رهآورد همین راه است که مثلا ایشان نمی‌خواسته به بعضی از امراض مبتلا شود سوم اینکه � این خانم هنوز با همسرشان دارد زندگی می‌کند و اگر خوشبخت هست یا خیر آیا آنان که صرفاً یک همسر دارند همسر شان به تمام معنا اظهار خوشبختی می‌کند و بعد آیا اگر این خانم در مورد فرزندانشان به آنان اگر آموزش می‌دادند که وظیفه شما در ازای پدر احترام است در حال حاضر قضیه الان فرق نمی‌کرد و ده‌ها دلیل دیگر پس هم بهترین روش است چه برای مرد چه برای زن چه برای فرزندان و چه برای جامعه اگر روش دیگری سراغ دارید راهکار بدهید صرفاً بهانه و مذمت درست نیست

A.A شنبه , ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۱

سلام دوستان من حرفهای این خانم که گفتند من از خودم مشکلی نداشتم که زن براش گرفتم رو قبول ندارم .الان من هفت سال که ازدواج کردم چهار ماه یه بار هم من رابطه ای با خانمم ندارم چون شاغل هستن و چیزهای واهی رو بهونه میکنن که هیچ ربطی به زندگی نداره سرد و بی روحن .حالا من خیلی چیزا رو اینجا نمیتونم بیان کنم .به نظر شما اگه من زن دوم بگیرم حق دارم یا نه .

مهدی شنبه , ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۳۴

خب اگر زنی به چند همسری علاقه داشت چکاربایدکرد

زهرا سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۴

خدا این اجازه رو به زن نمیده و این نیاز در زن نیست

لیلا دوشنبه , ۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۵

مشکل روانی داری عزیزم،آبروی هرچی زن هست شماها بردین،جدیدن طوری از زن دوم صحبت میکنین که میخواین این رسمو جا بندازین،
شوهر شما یک بیمار جنسی هست هیچ جوره نمیشه توجیه کرد انشالله هردوی شمارو آلوده کنه تا بقیه مردا بترسن

بانو سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۳:۵۶

سلام
متاسفم برای مردایی که اول می میرن برای زنشون ولی بعد یه مدت تنوع پذیر میشن قرار نیست از هر چیزی خوششون میاد انجام بدن زنها از تو داغون میشن بچه ها داغون میشن خودشون خوششون میاد یکی به زنشون نگاه کنه ؟زناهم دوست ندارن یکی به شوهرشون نگاه کنه این جور آقایون مرد نیستن اگه دلیل قانع کننده هم دارن حق زن و بدن طلاق بگیرن برن هر کار دوست دارن انجام بدن
کاش یه ذره تو قلب اینجور مردا محبت وجود داشت بیچاره زنا که به اینجور آدما تکیه میکنن همون بهتر که اینجور مردا تو زندگی ما زنا نباشن

گلی سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۷

به نظر من این خانم که میگه من ایرادی نداشتم کاملا دروغ میگن چون همسر ایشون اگ تمایل به چند همسری داشتند رابطشون رو با ایشون قطع نمیکرد وهردو خانمش رواز نظر جنسی راضی میکردند نه اینکه از وقتی ازدواج دوم کرده به مدت پنج سال فقط با خانم دومش رابطه داشته باشه وکاملا هم راضی وخوشحال باشه ودنبال زن سوم هم نره .دراین میان هردو میگن که فداکاری کردند ولی خانم اول که به خاطر بچه هاش داره زندگی میکنه که البته بچه هاش هم بهش توصیه کردند جدا بشه پس علت چیه که موندند ؟وخانم دوم هم که فکر میکنه یه زندگی رونجات داده وخودش روقهرمان میدونه یه شب بزاره شوهرش پیش زن قبلیش بره بعد حرف از فداکاری بزنه .شوهررو کاملا مال خودش کرده ومیگه اجازه میدم شوهرم بچه هاش رو ببینه واگه شب مریض شدند اجازه داره ببردشون دکتر .در همین حد ایشون از خود گذشتگی میکنه .تازه از حرف مردم ناراحتم میشه وشوهره نازشم میکشه .معلومه که دوست داره دخترشم زن دوم باشه چون دیده که خودش عزیزتر بوده میگه اونم مهم نیست کسی رو ازدرون بدبخت کنه خودش عزیزمیشه کافیه.

گلی سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۳

به نظرم باید از اون آقا میپرسیدید چرا همسر دوم اختیار کردند ؟ولطفا دلیل واقعی این انتخاب رو برای مردم بزارید .چون این آقا فقط با همسر دومش رابطه داره. واز وظایف همسری برای ایشون چیزی کم نمیزاره در حالیکه این وظایف رو برای همسر اولش اززمان ازدواج دومش انجام نمیده وفقط برای بچه هاش وقت میزا ره اونهم تنها دوساعت درروز .ایشون تمایل به چند همسری نداره چون بعداز ازدواج دومش ازدواج دیگه ای نداشته وحتی رابطه ی اولش رو هم کامل قطع کرده وهمون تک همسری رو باهمسر دومش داره .پس اول دلیل واقعی رو بیارید بعد تبلیغ چند همسری را بکنید

زهرا سه شنبه , ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۳

سلام علیکم.غیرت زن برای شوهر حرام است.چند همسری هم خلاف نیست.چند همسر بودن مرد دلیل بر این نیست که همسر اولشو دوس نداشته باشه.شماهایی که با این موضوع مشکل دارید،مسلمانید؟
حلال خدارو حرام نکنید اگه از خدا میترسید