?>
تاریخ انتشار : سه شنبه 7 شهریور 1402 - 13:45
کد خبر : 14447

چطور می توانم در میان انبوهی از رنج! امید را زنده نگه دارم؟

چطور می توانم در میان انبوهی از رنج! امید را زنده نگه دارم؟
هیچوقت نمیشه یه شبه، مستقیم و در یه چشم به هم زدن، از عمق آشفتگی‌ها به اوج رهایی رسید!

“امید” به معنای امیدوار بودن یا امید داشتن به وقوع اتفاقی خوب در آینده است.

سرویس سبک زندگی چمدون ،این احساس به طور عمومی با انتظار خوب درباره آینده و امید به رسیدن به هدف‌ها و آرزوهای خود همراه است. در فرهنگ و ادبیات فارسی همچنین به عنوان یکی از عناصر اساسی زندگی و شعر و ادبیات به کار می‌رود.

فرض کن بدون هیچ تجربه قبلی، بدون تجهیزات و کمک، وسط جنگل گیر کردی، بارونم داره بی‌وقفه می‌باره، تمام لباس‌هات خیس شده و تا مغز استخونت یخ زده، حالا بخوای تو این وضعیت اسفناک، آتیش روشن کنی تا زنده بمونی.

توی همچین شرایطی، تصور شعله‌های آتیشی که بتونه دست‌های یخ زده‌ت رو گرم و خشک کنه، تقریبا غیر ممکنه؛ چون فاصله بین وضعیتی که در حال تجربه‌ش هستی، با اونچه که می‌خوای بهش برسی، بیش از حد زیاده، تحمل این شکاف زیاد، اصلا در حد توانایی فعلی تو نیست.

دارم سعی می‌کنم بگم بعضی از احساساتی که تجربه می‌کنیم، اونقدر عمیق و طاقت‌فرسا هستن که رها شدن ازشون و پیدا کردن یه راهکار نجات‌بخش، میشه مثل خواب و خیال! تلاش برای تجربه احساس شادی هم، وقتی غرق در رنج‌های خودت و جهان اطرافت شده باشی، درست مثل روشن کردن یه آتیش پرشعله، وسط طوفان و بارون می‌مونه، اونم وقتی تمام بدنت یخ زده، تلاشی کاملا مذبوحانه و حتی احمقانه‌اس.

 

پس باید چه کرد؟ روشن کردن آتیش وسط طوفان، طبیعتا دور از ذهنه؛ اما یه جرقه چی؟ اونو که می‌تونی تصور کنی، درسته؟ چون حتی وسط بارون سیل‌آسا هم میشه یه کبریت رو آتیش زد، مگه نه؟ و قسمت جالب ماجرا اینجاست، برای آتیش، اصلا اهمیتی نداره که تو بتونی پیشاپیش تصورش کنی یا نه، تنها چیزی که برای روشن شدن ازت میخواد، اینه که تو بتونی یه جرقه ایجاد کنی. قصه حال خوب هم همینه، وقتی داری تو درد دست و پا میزنی، حتی تصور شاد بودن هم به نظر احمقانه میاد و ناامیدت میکنه.

 

تازه باعث میشه احساساتی که درگیرشون هستی و دارن توانایی تصور و تجربه حال خوب رو ازت دور می‌کنن، شدت بیشتری پیدا کنن. دقیقا اینطوری میشه که هر چی جلوتر میری، بیشتر و بیشتر تو باتلاق این ناامیدی و احساس بدبختی گیر میفتی.

 

به همین دلیل، بهتره تلاش کنی به جای روشن کردن یه آتیش پر شعله‌، صرفا جرقه‌های کوچیک و حتی شده کم نور ایجاد کنی. چون این جرقه‌ها رو در بدترین و سخت‌ترین شرایط هم میشه دید؛ همونطور که در کنار هر فاجعه‌ای، آدم‌هایی هرچند محدود و معدود، حضور دارن که از جون و دل برای کمک کردن تلاش می‌کنن، یا در کنار هر بدبیاری، تجربه‌ای وجود داره که می‌تونه انسان شجاع‌تری ازت بسازه. تو ناچاری که به حضور صرف این جرقه‌های کم نور، دلگرم باشی، چون تا وقتی بخوای برای تجربه احساسات مثبت، دنبال تضمینی بگردی که بهت ثابت کنه، آخرش اون آتیش شعله می‌کشه و آخر قصه خوب و قشنگ میشه و دنیا بر محور تمایلات شما می‌چرخه، متاسفانه چیزی جز ناامیدی انتظارت رو نمی‌کشه. به هر حال، اونچه که مسلمه اینه که هیچوقت نمیشه یه شبه، مستقیم و در یه چشم به هم زدن، از عمق آشفتگی‌ها به اوج رهایی رسید!

برچسب ها : ، ،

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.