من زن های خوشگل و پولدار را برای شوهرم جور می کردم تا…
او زن خارجی را به آغوش همسرش فرستاد تا مخفیانه از او فیلم سیاه بگیرد
او زن خارجی را به آغوش همسرش فرستاد تا مخفیانه از او فیلم سیاه بگیرد
سرویس حوادث چمدون ،پونه به اتهام سرقت بازداشت شده است. شاکی او جوانی به نام پدرام است که زمانی عاشقش بود. پدرام از عشق ناکام و قلب شکستهاش میگوید. *چطور با پونه آشنا شدی؟ ما با هم در یک کافه آشنا شدیم. من با دوستم به کافه میرفتم و چند ساعتی با هم آنجا مینشستیم،
متهم با چرب زبانی و به بهانه آشنایی و ازدواج تصاویر و فیلمهای خصوصی این دختر را گرفت و با تهدید به انتشار تصاویر خصوصی وی قصد اخاذی و روابط نامتعارف را داشت.
سرویس حوادث چمدون ،زن ۵۰ ساله ای که مدعی بود فیل همسرش یاد هندوستان کرده است، با بیان این که همواره فریب چرب زبانی و حیله گری های همسرش را می خورد، درباره داستان عجیب زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: ۲۱سال پیش جوان زبان بازی به نام «برزو» با پدرم دوست
سرویس حوادث چمدون ،زن جوان با حضور در دادسرا از مزاحمتهای مردی سخن گفت که او را مجبور کرد دور از چشم شوهرش کاری برخلاف میل خود انجام دهد. فرناز ۲۸ ساله درحالیکه اشک از چشمانش جاری شده بود، به بازپرس گفت: وقتی برخی دوستانم از ارتباطات و دوستیابیهای خودشان در شبکههای اجتماعی تلفن همراه
جوان تحصیلکرده، پس از شناسایی دختران دمبخت به بهانه خرید بیت کوین یا ماشین مدل بالا، نقشه کلاهبرداریهایش را عملی میکرد.
سرویس حوادث چمدون ،زن جوانی که برای بیان مشکل خود به مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان اصفهان آمده بود گفت: من از بچگی با مادرم اختلاف داشتم چون زیاد حوصله محبت کردن به من را نداشت ودر نتیجه من از همان ابتدا به خاله ام وابسته شده بودم وحرف هایم را به او می
فیلم روابط جنسی با من را به مادر و خواهرم نشان داد و تهدید کرد باید مهریه ای که گرفته ام را پس بدهم وگرنه ...
سرویس حوادث چمدون ،روزی که در شبکه های اجتماعی با «ارسلان» آشنا شدم و تحت تاثیر جملات محبت آمیزش قرار گرفتم، هیچ گاه فکر نمی کردم همین آشنایی، رسوایی عجیبی به بار آورد و من نه تنها آبرویم را از دست می دهم بلکه زندگی ام هم متلاشی خواهد شد. با یه مرد متأهل تو
سرویس حوادث چمدون ،دختر ۱۹ ساله ای که دلباخته یک مرد شیاد شده بود پس از اینکه فیلم های خصوصی اش را برای این مرد فرستاد دچار سرنوشت عجیبی شد. آن قدر دلباخته ناصر شده بودم که دوست پسر قبلی ام را فراموش کردم و قرار بود یکدیگر را در دبی ملاقات کنیم اما قبل از