خواهرم فقط ۱۵سال داشت اما شوهرم به او رحم نکرد و…
رزیتای نگون بخت در آن دست نوشته از مصیبتی که بر سرش آمده بود نوشته بود ! کلمه به کلمه آن توشته ها قلب خانواده اش را به آتش کشید .
رزیتای نگون بخت در آن دست نوشته از مصیبتی که بر سرش آمده بود نوشته بود ! کلمه به کلمه آن توشته ها قلب خانواده اش را به آتش کشید .
او من را تهدید به تجاوز کرد و من التماس میکردم که در خانه را باز کند که بروم. در نهایت از ترس بیهوش شدم و بعد دیدم او من را داخل راهرو انداخته است
زن ۲۶ ساله در حالی که بیان می کرد عاشقانه همسرم را دوست داشتم وهیچ گاه تصور نمی کردم روزی به من خیانت کند، درباره حادثه هولناکی که نافرجام ماند، گفت: ۱۶ ساله بودم که پای سفره عقد نشستم و با «عرفان» ازدواج کردم. آن روز همه فامیل لبخندزنان در مراسم عقدکنان ما حضور داشتند.
مرد ۴۰ ساله با بیان این که «رفتارهای خیانت آمیز روح و روانم را در آتش عذاب وجدان می سوزاند» به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت: وقتی تحصیلات دانشگاهیام به پایان رسید، مدتی را بیکار و سرگردان بودم تا این که بالاخره به استخدام یک شرکت خصوصی درآمدم و به صورت قراردادی مشغول کار
دختر ۱۲ ساله که توسط یک نوجوان ۱۷ ساله مورد تجاور قرار گرفته بود، می گوید
زن ۵۲ ساله درباره سرگذشت خود گفت: ۱۷ ساله بودم که با «پژمان» ازدواج کردم. اوکارگر یکی از کارخانجات تولیدی بود و با درآمدی که داشت روزگار خوبی را سپری می کردیم اما از همان آغاز زندگی مشترک مدام به خاطر اطرافیان مان با یکدیگر بحث و جدل داشتیم. بیشتر اختلافات ما به خاطر دخالتهای
مینو زنی جوان است که همسرش از او به اتهام خیانت شکایت کرده است. این زن اتهام خیانت را قبول ندارد و شوهرش را در به هم خوردن این زندگی مقصر میداند.
نظافتچی یک شرکت که به اتهام رابطه پنهانی متهم شد از ماجرای خودش می گوید . زن جوانی که با یکی از مدیران شرکت محل کارش پنهانی ازدواج کرده اتهام رابطه نامشروع را انکار میکند. حوادث چمدون ،نیلوفر سالها در یک شرکت نظافتچی بود. او که زنی جوان است یک سال قبل شرکت را ترک
گم شدن زن تهرانی راز مخوفی داشت که هیچ کس باور نمیکرد این زن هیچگاه به خانهاش بازنخواهد گشت!
زن ۴۰ ساله که از شدت استرس و نگرانی لرزش دستانش به خوبی حس میشد، با چهرهای مغموم، اما برافروخته وارد اتاق مددکاری شد و در تشریح سرگذشت اسفبارش به کارشناس اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد. وی گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که «همایون» به خواستگاری ام آمد. مادرم در یکی از جلسات مذهبی با