احمد با چرب زبانی مرا به یکی از رستوران های شاندیز برد و تا پاسی از شب با هم…
ارتباط تلفنی و پیامکی من و احمد به روابط صمیمانه انجامید تا جایی که دیگر با او درد دل می کردم و مشکلاتم را در میان می گذاشتم
ارتباط تلفنی و پیامکی من و احمد به روابط صمیمانه انجامید تا جایی که دیگر با او درد دل می کردم و مشکلاتم را در میان می گذاشتم
سرویس حوادث چمدون ،نیمه شب است و کوچه در تاریکی شب فرو رفته است. باران نم نم کف کوچه و برگهای تازه درختان را مرطوب کرده است. چراغی کم سو سرکوچه روشن است و هرازگاهی صدای گاز دادن خودرویی که از خیابان بالایی عبور میکند، شنیده میشود. یکی از همان خودروها داخل کوچه میپیچد. خودروی
زنی که با رو به رو شدن با بیمهری همسرش به او خیانت کرده بود صحبتهایی را درباره نحوه خیانت خود توضیح داد.