دهم بهمن سال گذشته مأموران پلیس پایتخت در جریان سرقت از خانه فرهاد مجیدی، سرمربی سابق تیم استقلال قرار گرفتند و راهی آنجا شدند. محل سرقت خانه‌ای ویلایی و دوطبقه بود که در طبقه اول، فرهاد مجیدی و در طبقه دوم، مادرش زندگی می‌کردند. سرقت زمانی رخ داده بود که این فوتبالیست سرشناس به طبقه
دختر ۱۶ ساله گفت: من دانش آموز هستم و در مقطع دبیرستان تحصیل می کنم، ولی متاسفانه تحت تاثیر وسوسه های شیطانی برخی از همکلاسی هایم قرار گرفتم که دوست پسر داشتند. آن ها مدام مرا سرزنش می کردند که عقب مانده هستم و هنوز نتوانسته ام برای خودم «دوستی» انتخاب کنم. این بود
سهیلا با بی شرمی از زنان زیبا سو استفاده می کرد !
اتهام مشارکت در قتل کودک و داشتن رابطه نامشروع و زنا فرجام یک رابطه سیاه است شامگاه دوازدهم اردیبهشت پارسال زن جوانی به اداره آگاهی ورامین رفت و خبر دزدیده شدن خودرواش را داد: «ساعتی پیش خودرو‌ام را در حالی که پسر ۱۵ ماهه‌ام «عرشیا» در آن نشسته بود کنار خیابان نگه داشتم و برای
مرد جوان وقتی به جرم سرقت دوچرخه پسر همسایه بازداشت شد از وی شکایت و ادعای عجیبی را مطرح کرد. سرویس حوادث چمدون ،این مرد گفت پسر همسایه که دوست دوران کودکی همسرش بوده با وی رابطه برقرار کرده است. رسیدگی به این پرونده از یک سال قبل به دنبال تماس پسر جوانی به نام
سرقت پنجاه میلیاردی به سرانجام نرسید . سرویس حوادث چمدون به نقل از رکنا ،سرهنگ محمد معظمی گودرزی دراین‌باره گفت: تیرماه امسال ودرپی وقوع سرقت از منزل مسکونی در محدوده شهرک غرب تهران، رسیدگی به موضوع در دستورکار تیمی از ماموران کلانتری ۱۳۴ پلیس پیشگیری تهران بزرگ قرار گرفت و با توجه به اهمیت موضوع، عوامل
روباه بازداشت شد .پسر جوان که با نقشه شیطانی وارد خانه طعمه های خود شده و بعد از سرقت از آنها فیلم سیاه تهیه می کرد، با تلاش ماموران پلیس به دام افتاد و اعتراف کرد. سرویس حوادث چمدون ،این پسر در پارک دانشجو وفضای مجازی به شکارهای سیاه دست می زد و با تهیه
مدتی بود که عاشق دختری شده بودم و قصد داشتم با او ازدواج کنم ولی خانواده ام که در ورامین اقامت داشتند به شدت مخالف این ازدواج بودند
با دستگیری مرد شیادی که دختر باستان‌شناس را فریب داده و او را قربانی نقشه شوم خود کرده بود، مشخص شد که وی با ترفندهای مختلف دختران جوان را در اینستاگرام فریب می‌داد و به دام سیاه خود می‌کشاند
آن شب خیلی بی پول و خمار بودم. همسرم به تاکسی اینترنتی زنگ زد و ما سوار خودرو شدیم. وقتی به بیراهه رسیدیم من راننده را ترساندم و آن بنده خدا هم فرار کرد و رفت.