?>
تاریخ انتشار : دوشنبه 19 تیر 1402 - 9:55
کد خبر : 16483

او همان دوران نوجوانی عاشق پسرعمویمان شده بود و…

او همان دوران نوجوانی عاشق پسرعمویمان شده بود و…
بعد از آغاز زندگی مشترک همه فهمیدیم که «فرشته» همسرش را دوست ندارد و از همان دوران نوجوانی عاشق پسرعمویمان شده است.

عاشق شدن و عاشقی کردن جزء لاینفک زندگی ماست ،اما گاهی این عاشقی کردن ها ممکن است آخر و عاقبت خوشی نداشته باشد .

سرویس حوادث چمدون ،زن ۳۲ ساله گفت: «راحله» خواهرزاده من است که با مشکلات حادی دست و پنجه نرم می کند و خیلی خوشحالم که بعد از فرار از منزل به کلانتری پناه آورده است.

blank

این زن جوان ادامه داد: من و خواهرم (مادر راحله) کودکانی خردسال بودیم که پدرمان ما را رها کرد و به مکان نامعلومی رفت.

خیانت پس از ۴۲سال زندگی مشترک‌/ این زن شکست

از آن روز به بعد مادرم من و «فرشته» را زیر بال و پر خودش گرفت و به سختی بزرگ کرد.

اگرچه به دلیل نبود پدر، سختی های زیادی را تحمل کردیم، اما همواره به مهر مادری و صبوری هایش دلخوش بودیم و در تنهایی و خلوت اشک می ریختیم.

وقتی بزرگ تر شدیم هر کدام از ما رویاها و آرزوهای زیادی در سر داشتیم.

مادر راحله از من بزرگ تر و مونس و همدم مادرم بود.

او یک دنیا مهربانی و عاطفه نثارمان می کرد و سنگ صبورمان بود تا این که دیپلم گرفت و بعد از آن خواستگاران زیادی داشت.

ولی در این میان با «پرهام» ازدواج کرد؛ چراکه همه اطرافیان او را پسری شایسته می دانستند.

او همسرش را دوست نداشت

ولی بعد از آغاز زندگی مشترک همه فهمیدیم که «فرشته» همسرش را دوست ندارد و از همان دوران نوجوانی عاشق پسرعمویمان شده است.

مادرم خیلی «فرشته» را نصیحت می کرد که باید به شوهرش عشق بورزد.

ولی این نصیحت های دلسوزانه هیچ فایده ای نداشت. «فرشته» در حالی تصمیم به طلاق گرفته بود که «سیامک» (پسرعمو) نیز به او قول ازدواج داده بود.

خلاصه مرغ «فرشته» یک پا داشت و او سرانجام از «پرهام» جدا شد و به سراغ «سیامک» رفت.

طولی نکشید که آن ها با هم ازدواج کردند و سبد سبد عشق و محبت نثار هم می کردند.

ولی این خوشی ها و لبخندهای هیجانی چند ماه بیشتر دوام نیاورد؛ چراکه مشخص شد «سیامک» به موادمخدر صنعتی اعتیاد دارد.

حالا دیگر روزگار خواهرم سیاه شده بود و همه از اعتیاد وحشتناک «سیامک» خبر داشتند.

او نمی توانست مخارج زندگی را تامین کند و از شدت خماری هم دست به هر کاری می زد.

درگیری ها و دعواهای فرشته و سیامک در حالی به اوج خودش رسید که راحله دوران کودکی خود را می گذراند.

خواهرم برای حفظ زندگی مشترک خودش خیلی تلاش کرد، اما سرانجام بعد از به دنیا آمدن «فرزین» (برادر راحله) دیگر نتوانست این شرایط را تحمل کند و به طور ناگهانی دست به خودکشی زد.

با وجود این، «راحله» متوجه حال وخیم مادرش شد و او از مرگ نجات یافت.

بعد از این ماجرا، «فرشته» همه حق و حقوق خودش را بخشید و از سیامک طلاق گرفت و به خانه پدرم بازگشت.

اما نمی توانست دوری فرزندانش را تحمل کند، به همین دلیل با شوهرش تماس گرفت و از او خواست تا اجازه دهد به خاطر فرزندانش دوباره به زندگی گذشته خودش بازگردد.

ولی سیامک تلفن را در حالی قطع کرد که به او ناسزا می گفت.

همان روز خواهرم به طور پنهانی به دیدار فرزندانش رفت و بعد هم ما با جسد او رو به رو شدیم که دوباره خودکشی کرده بود.

این موضوع تاثیر بدی بر روح و روان «راحله» گذاشت و او که پدرش را مقصر مرگ مادرش می داند، چند بار از خانه فرار کرده است.

چراکه هنوز پدرش به موادمخدر صنعتی اعتیاد دارد و ما هم می ترسیم راحله به پرتگاه تباهی سقوط کند و…

برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.