?>
تاریخ انتشار : پنجشنبه 12 مرداد 1402 - 10:20
کد خبر : 19310

همه چیز از پیامک اشتباه نامزدم به من شروع شد اما من …

همه چیز از پیامک اشتباه نامزدم به من شروع شد اما من …

تازه بعد از طلاق همسرم فهمیدم چه کسی مانند ماری زهردار در زندگی‌ام خزیده و با جاسازی هروئین و شیشه در خودروام قصدداشت مرا روانه زندان کند. حالا همان فرد با همسرم ازدواج کرده و من نگران آینده پسر ۴ ساله ام هستم چرا که …

تازه بعد از طلاق دادن همسرم فهمیدم که چه کسی مانند ماری زهردار درون زندگی‌ام خزیده و چندین بار با جاسازی هروئین و شیشه در خودروی من قصد داشت مرا روانه زندان کند.

blank

حالا همان فرد با همسرم ازدواج کرده و من نگران آینده پسر چهار ساله ام هستم چرا که …

جوان ۲۶ ساله در حالی که بیان می کرد اگر روزی که در دوران نامزدی متوجه ارتباط همسرم با جوان غریبه شدم او را طلاق می دادم امروز نگران آینده فرزندم نبودم.


شوهرم گفت :تو نقصی نداشتی من آدم کثیفی هستم ولی چاره ای جز رسیدن به عشقم را نداشتم!


او به مشاور کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: پنج سال قبل بنا به درخواست اطرافیانم ازدختری خواستگاری کردم که با مادرش در یکی از روستاهای منطقه تربت حیدریه زندگی می کرد و پدرش دارفانی را وداع گفته بود.

چند ماه از ازدواجمان گذشته بود و من احساس خوشبختی می‌کردم اما روزی در محل کارم مشغول فعالیت بودم که پیامکی به اشتباه از سوی نامزدم به گوشی من ارسال شد.

از متن آن پیام که خطاب به جوانی به نام «همایون» بود، در جا خشکم زد به همین دلیل خیلی سریع واکنش نشان دادم ولی نامزدم موضوع را قبول نمی کرد این ماجرا به اختلافات شدید کشید .

تا جایی که بالاخره با وساطت بزرگ ترها تصمیم گرفتم اشتباه نامزدم را نادیده بگیرم و بساط عروسی را فراهم کنم ولی دیگر اعتمادی به همسرم نداشتم.

چرا که رفتارهایش خیلی مشکوک بود در نهایت پس از مدتی پرس و جو فهمیدم «همایون» جوان مجردی است که در همسایگی خانواده همسرم زندگی می کند.


دختر معلول مقابلم ایستاد و گفت حاضر نیست پایش را از زندگی ما بیرون بکشد


با وجود این بعد از برگزاری مراسم عروسی زندگی مشترک مان را  آغاز کردیم .

چرا که من در یکی از شرکت های پیمانکاری شهرداری مشغول کار بودم و احتمال می دادم دیگر رابطه همسرم با همایون قطع می شود.

حدس من درست بود به طوری که رابطه عاطفی بین من و همسرم با به دنیا آمدن فرزندم هر روز بیشتر می شد و من هم سعی می کردم امکانات رفاهی بیشتری را برای همسرم فراهم کنم.

ولی این ماجرا دوام زیادی نداشت چرا که شش ماه بیشتر از تولد ساسان نگذشته بود که دوباره اخلاق و رفتار همسرم تغییر ۱۸۰ درجه ای یافت.

او مدام مرا به دلیل درآمد کم سرزنش می کرد و با توهین ها و فحاشی هایش امانم را بریده بود به همین دلیل هیچ کنترلی بر اعصابم نداشتم و همواره با یکی از همکارانم درگیر می شدم.

در همین روزها بود که پلیس خودروی مدل پایین مرا به اتهام حمل مواد مخدر توقیف کرد در حالی که من حتی سیگار یا قلیان هم نمی کشیدم.

این موضوع در طول دو ماه سه بار تکرار شد ولی با هوشیاری پلیس و مقام قضایی ساختگی بودن ماجرا لو می رفت و من آزاد می شدم در حالی که همسرم همواره ذهن مرا به سوی همکارم سوق می داد تا این که با دستور قاضی یک نوار صوتی از فردی که هروئین و شیشه در خودروام جاسازی می کرد به دست آوردم ولی نمی توانستم صاحب صدا را تشخیص بدهم.

بالاخره در همین روزها اختلافات من و همسرم آن قدر شدت گرفت که با نظر بزرگ ترها و به صورت توافقی از یکدیگر جدا شدیم .

البته به شرط آن که حضانت پسر چهار ساله ام را همسرم بپذیرد و من پسرم را هر دو هفته یک بار ملاقات کنم.

در یکی از همین ملاقات ها وقتی جوان غریبه همراه همسرم به من توهین کرد و دوست نداشت فرزندم را ببینم تازه متوجه شدم این صدای آشنا همان صدای ضبط شده در مکالمه تلفنی جاسازی مواد مخدر است که اکنون با همسرم ازدواج کرده است.

وقتی ماجرا را پیگیری کردم تازه فهمیدم این جوان غریبه همان همایون است و … حالا هم از آینده پسر چهار ساله‌ام نگرانم چرا که جوان خیانت پیشه وقتی به زندگی من رحم نکرد، چگونه به آینده پسرم ترحم می کند!

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 6 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۶
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.