?>
تاریخ انتشار : شنبه 1 مهر 1402 - 7:58
کد خبر : 23518

این آشنایی به ارتباط پنهانی بین من و او انجامید

این آشنایی به ارتباط پنهانی بین من و او انجامید
او جوانی پولدار و تک پسر بود که خودروی خارجی و خانه مجردی داشت

زن ۳۰ ساله درباره سرگذشت خود گفت: ۱۴ساله بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند؛ چراکه مادرم به مصرف مواد مخدر صنعتی آلوده شده بود و پدرم نمی ‎توانست این وضعیت را تحمل کند.

آن ها مدام با یکدیگر درگیر بودند و مادرم نیز حاضر نبود اعتیادش را ترک کند. بعد از این ماجرا خواهر بزرگ‎ترم نزد پدرم ماند ولی من که دختری نوجوان بودم و دلم به حال مادرم می سوخت، به همراه او رفتم.

ازدواج با تورج و آغاز گرفتاری ها

مادرم اتاقی را در حاشیه شهر اجاره کرد و این گونه من هم که بساط استعمال مواد مخدر را برایش فراهم می‎کردم آرام آرام به مصرف این ماده افیونی روی آوردم؛ اما با کمک مراکز امدادی و خیریه‎ای به تحصیل ادامه دادم تا این که در سال آخر دبیرستان با پسر جوانی ازدواج کردم که او نیز مواد مخدر سنتی مصرف می کرد اما «تورج» بیماری حادکلیوی داشت به طوری که برای تامین مخارج درمان و هزینه های اعتیادمان مجبور به خرده ‎فروشی مواد مخدر شدیم.

درهمین روزها بود که دخترم به دنیا آمد ولی آن‎قدر درگیر مشکلات زندگی و خرید و فروش مواد افیونی بودم که هیچ توجهی به «الهام» نداشتم؛ درواقع او از مهر و عاطفه مادری بی بهره بود. با وجود این ۵ سال قبل شوهرم به دلیل عوارض ناشی از بیماری اش جان سپرد و این گونه دخترم همان اندک محبت پدری را هم از دست داد.

وقتی مراسم چهلم مرگ همسرم برگزارشد، خانواده تورج نیز «الهام»را نزد خودشان بردند چرا که من غرق در مواد افیونی بودم و نمی توانستم از او مراقبت کنم.

ازسوی دیگر به ناچار خرده فروشی مواد مخدر را ادامه می دادم تا هزینه های سنگین اعتیادم تامین شود.

شروع ارتباط پنهانی با بیژن

خلاصه روزگارم به همین ترتیب سپری می شد تا این که ۶ ماه قبل با «بیژن» آشنا شدم. او جوانی پولدار و تک پسر بود که خودروی خارجی و خانه مجردی داشت.

این آشنایی به ارتباط پنهانی بین من و او انجامید و از آن روز به بعد بیشتر اوقات در منزل بیژن پای بساط شیشه و کریستال می نشستیم.

من هم که با پول های بیژن مواد مخدر صنعتی بیشتری می خریدم خیلی خوشحال بودم تا این که شب هنگام و درحالی که مواد مخدر صنعتی و سنتی زیادی به همراه داشتم، سوار خودروی بیژن شدم ولی ناگهان ماموران انتظامی از راه رسیدند و ما را از داخل خودرو پیاده کردند؛ سپس در بازرسی از داخل خودرو همه مواد مخدر کشف شد.

در این شرایط من که زندگی ام را برباد رفته می دیدم، با اشاره و اصرار بیژن ۲۰۰ میلیون تومان به افسر نیروی انتظامی پیشنهاد دادم تا در قبال گرفتن این مبلغ ما را آزاد کند اما او به بهانه این که باید درجای خلوتی صحبت کنیم ،ما را به کلانتری آورد و همه ماجرا را صورتجلسه کرد.

حالا هم بیژن در بازداشتگاه است و من می دانم با این محموله سنگین مواد مخدر صنعتی و سنتی چه مجازات سنگینی انتظارم را می کشد. با وجود این، دلم برای دخترم به شدت تنگ شده است.

از طرف دیگر خانواده تورج اگر در جریان مجازات سنگین من قرار بگیرند، دیگر هیچ گاه اجازه نخواهند داد دخترم را ببینم و … .

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.