فقط برای همسرم وقت ندارم!/اعتماد المثنی ندارد
سرویس دین و اخلاق چمدون ،محبت ورزیدن، سرمایهای است که در اول ازدواج، خدا به دختر و پسر هدیه میکند. به یکدیگر محبت پیدا میکنند. این را باید نگه داشت. محبت همسر شما به شما، وابسته به عمل شماست. اگر بخواهید همسرتان به شما آن محبتش محفوظ بماند باید رفتار خودتان را محبت برانگیز
سرویس دین و اخلاق چمدون ،محبت ورزیدن، سرمایهای است که در اول ازدواج، خدا به دختر و پسر هدیه میکند. به یکدیگر محبت پیدا میکنند. این را باید نگه داشت.
محبت همسر شما به شما، وابسته به عمل شماست. اگر بخواهید همسرتان به شما آن محبتش محفوظ بماند باید رفتار خودتان را محبت برانگیز کنید. حالا معلوم است که انسان چه کار باید بکند تا محبتش معلوم شود.
بایستی وفاداری کنید، امانت نشان بدهید، صفا نشان بدهید. توقعات خود را خیلی بالا نبرید باید همکاری کنید، باید اظهار محبت کنید، اینها محبت ایجاد میکند. هر دو نسبت به هم این وظیفه را داند. محبت در زندگی باید باشد.
همکاری باشد، ایراد گیری و زیاده طلبی نباشد. اساس محبت، اطمینان است. اگر اعتماد بین زن و شوهر از بین رفت، محبت آرام آرام از بین خواهد رفت. باید به هم اعتماد داشته باشید.»
این فرمایشات بخشی از توصیههای رهبر معظم انقلاب به جوانان دم بخت و خانواده هاست. بیاناتی که هر یک از زوجین باید آن را ملکه ذهن خود کنند تا مبادا عشق در زندگی مشترکشان راهش را گم کند و رابطهشان به بیراهه کشیده شود.
شما همراهان عزیز دیگر میدانید که هر هفته مهمان کلام مبارک و توصیههای رهبر معظم انقلاب برای بهتر شدن روابط زناشویی هستیم. فرمایشاتی که در کتاب مطلع عشق جمع آوری شده و ما هر هفته یکی از سرفصلهای آن را برایتان روایت میکنیم. پس تا انتهای این گزارش همراه ما باشید.
هوای این پل را داشته باشید!
«اعتماد» یکی از اصلیترین محورهای رابطه زناشویی است که میتوان آن را به یک پل تشبیه کرد؛ پلی که احترام و صمیمیت و عشق بین زن و شوهر فراهم میکند. این پل به قدری حائز اهمیت است که اگر خدایی نکرده بین زوجین اعتماد کم رنگ شود و یا وفایی صورت گیرد، این پل سست میشود و حتی نابود میشود و با نابودی این پل مهم، پایههای زندگی مشترک حتی مستحکمترین آن هم نابود میشود و حتی ممکن است منجر به جدایی و طلاق شود.
این داستان؛ فقط برای همسرم وقت ندارم!
علی سرش را در تلفن همراهش فرو برده است. مریم دست روی شانه او میگذارد و میگوید: «بچهها به سختی خوابیدند. سرم خیلی درد میکنه.» علی واکنشی نشان نمیدهد و همچنان مشغول تایپ در صفحه کوچک موبایلش است. مریم دو مرتبه میگوید: «وقت داری چند دقیقه با هم صحبت کنیم؟» علی که دلش نمیخواهد موبایلش را از خودش دور کند بدون اینکه سرش را بلند کند با کمی اعصاب خوردی میگوید: نه الان وقت ندارم. خسته ام.
مریم سرخورده از اینکه شوهرش حتی یک هم صحبتی ساده را هم از دریغ میکند، یک شب بخیر میگوید، اما به سمت آشپزخانه میرود. به جان کابینتهای مرتب خانه میافتد و یک بار دیگر بیصدا سرو سامانی به آن میدهد تا کمی فکر و خیالهای این چند وقت را از یاد ببرد. چند وقتی است که همسرش رفتارهای عجیب و غریب میکند و احساساتش کمرنگ شده است. مریم به او شک کرده که نکند پای زن دیگری در میان باشد.
یک لعنت بر شیطان میگوید و سراغ دستمال گردگیری میرود. تلفن علی زنگ میخورد و او سریع صدایش را قطع میکند. اما نه. حالا صدای خودش میآید که آرام با مخاطب آنور خط مشغول خوش و بِش میشود. لحنش آرام و خودمانی است.
مریم با خود میگوید حتما همکارش است. اما بعد از چند ثانیه صدای قاهقاه خندهاش را با گفتن این جمله میشنود: «اختیار دارید خانومم! من همیشه برای شما وقت دارم. انگار دنیا روی سر مریم خراب میشود. شکستههای زندگی مشترکش مانند پتکی بر سرش میخورد.»
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰