یغما شاعر خشتمال نیشابوری
حِیْدَر یَغْما از شاعران معاصر نیشابور و متولد ۱۳۰۲ در روستای صومعه نیشابور و متوفی ۲ اسفند ۱۳۶۶ در نیشابور است که به سبب شغل اصلیاش به «شاعر خشتمال نیشابوری» مشهور شده است. شغل او خشتمالی، در یکی از کورهپزخانههای نیشابور بود. یغما فاقد سواد دانشگاهی بود اما شعر میسرود. بسیاری از اشعار او دیدگاه شخصی وی به جهان است. در مدت شاعریاش وی را گاهی متهمش میکردند که شعرهای مهجور قدما را میدزدد و پس و پیش میکند و به اسم خودش میسراید. گاهی هم شعرهایش را میدزدیدند و بدون پس و پیش کردن به اسم خودشان میخواندند و او چون نه کتابی میخواند و نه روزنامه و مجلّهای به دستش میرسید، هیچگاه متوجّه نمیشد. گاهی به او میگفتند که شاعر نیست و او میگفت:
خلق امروز به تکذیب بگیرند مرا
آن زمانم بشناسند که یغمایی نیست.
یغما با همه علمی که داشت، گمنام ماند، دیگران خودستایی کردند، اما او یک کارگر-شاعر و نماد ثمره آفرینش طبیعت خود بود، نیم کارگر و نیم شاعر. تا دیروز نیشابور را به عطار و خیام میشناختیم، یغما میوه درخت این دو شاعر است.
زندگی و آثار
یغما در در سپیده دم بیستم دی ماه ۱۳۰۲ هجری شمسی دیده به جهان گشود. با این که به روایتی نیاکان یغما از اهالی خور و بیابانک اصفهان و یا از اهالی یزد بوده اند و به خراسان کوچیده اند، حیدر بیک ( جد مادری حیدر یغما ) در روستای صومعه که روستایی ییلاقی در شمال نیشابور بود، سکنی گزید تا تقدیر شاعری دیگر در گسترهٔ ادب پرور نیشابور رقم بخورد. به دلیل شرایط سخت اقتصادی خانواده یغما، او نیز ناگزیر به کار سخت برای به دست آوردن روزی حلال بود، تا جایی که از رفتن به آموزشگاه (مدرسه) بازماند و تا میانسالی از خواندن و نوشتن بیبهره بود.
یغما با این که خواندن و نوشتن نمیدانست ولی از دوران کودکی دلبستگی فراوانی به شعر و شعر گویی داشت. او شعرها و چکامههای ( غزل و قصیده ) شعرسرایانی همچون فردوسی و امیرارسلان نامدار را، که شبهای بلند زمستان خوانده میشد، در کودکی شنیده بود و به خوبی بیاد داشت. وی در جوانی به شهر کوچ کرد و در ۳۰ سالگی همسر گرفت و یکی دو سال دیگر فارسی را آموخت. او به انجمنهایی میرفت که در آن جا با ادب پیشگان و شعر شناسان آشنایی پیدا کرد. ادب پیشگان و شعر شناسان با شنیدن شعرهای او که برخاسته از ذوق او و پر از بیتهای زیبا و پرمایه بود او را به شعر سرایی دلگرم کرده و در این راه راهنماییاش نمودند.
او تا میانسالی سواد نداشت و پس از فراگرفتن خواندن و نوشتن هم دست نوشتهای بسیار بد و پر از غلطهای املایی داشت. پیشهٔ او در بیشتر دوران زندگی اش خشتمالی و بیل زدن بود و در سالهای واپسین نیز به کشاورزی و کارگری اشتغال داشت. چون از وزن و قافیه چیزی نمیدانست شعرهایش ایرادهای بسیاری داشت. هر چند که شعرسرایان دانشآموخته هم از پارهای از این ایرادها به دور نبودهاند.
وی شب دوم اسفند سال ۱۳۶۶ درگذشت. یغما در شادیاخ، میان راه آرامگاه خیام و عطار به خاک سپرده شد و به پاس عمری فعالیت ادبی درخور آرامگاهی در آنجا برای او ساختند.
یغما شاعر خشتمال نیشابوری
حِیْدَر یَغْما از شاعران معاصر نیشابور و متولد ۱۳۰۲ در روستای صومعه نیشابور و متوفی ۲ اسفند ۱۳۶۶ در نیشابور است که به سبب شغل اصلیاش به «شاعر خشتمال نیشابوری» مشهور شده است. شغل او خشتمالی، در یکی از کورهپزخانههای نیشابور بود. یغما فاقد سواد دانشگاهی بود اما شعر میسرود. بسیاری از اشعار او دیدگاه شخصی وی به جهان است. در مدت شاعریاش وی را گاهی متهمش میکردند که شعرهای مهجور قدما را میدزدد و پس و پیش میکند و به اسم خودش میسراید. گاهی هم شعرهایش را میدزدیدند و بدون پس و پیش کردن به اسم خودشان میخواندند و او چون نه کتابی میخواند و نه روزنامه و مجلّهای به دستش میرسید، هیچگاه متوجّه نمیشد. گاهی به او میگفتند که شاعر نیست و او میگفت:
خلق امروز به تکذیب بگیرند مرا
آن زمانم بشناسند که یغمایی نیست.
یغما با همه علمی که داشت، گمنام ماند، دیگران خودستایی کردند، اما او یک کارگر-شاعر و نماد ثمره آفرینش طبیعت خود بود، نیم کارگر و نیم شاعر. تا دیروز نیشابور را به عطار و خیام میشناختیم، یغما میوه درخت این دو شاعر است.
زندگی و آثار
یغما در در سپیده دم بیستم دی ماه ۱۳۰۲ هجری شمسی دیده به جهان گشود. با این که به روایتی نیاکان یغما از اهالی خور و بیابانک اصفهان و یا از اهالی یزد بوده اند و به خراسان کوچیده اند، حیدر بیک ( جد مادری حیدر یغما ) در روستای صومعه که روستایی ییلاقی در شمال نیشابور بود، سکنی گزید تا تقدیر شاعری دیگر در گسترهٔ ادب پرور نیشابور رقم بخورد. به دلیل شرایط سخت اقتصادی خانواده یغما، او نیز ناگزیر به کار سخت برای به دست آوردن روزی حلال بود، تا جایی که از رفتن به آموزشگاه (مدرسه) بازماند و تا میانسالی از خواندن و نوشتن بیبهره بود.
یغما با این که خواندن و نوشتن نمیدانست ولی از دوران کودکی دلبستگی فراوانی به شعر و شعر گویی داشت. او شعرها و چکامههای ( غزل و قصیده ) شعرسرایانی همچون فردوسی و امیرارسلان نامدار را، که شبهای بلند زمستان خوانده میشد، در کودکی شنیده بود و به خوبی بیاد داشت. وی در جوانی به شهر کوچ کرد و در ۳۰ سالگی همسر گرفت و یکی دو سال دیگر فارسی را آموخت. او به انجمنهایی میرفت که در آن جا با ادب پیشگان و شعر شناسان آشنایی پیدا کرد. ادب پیشگان و شعر شناسان با شنیدن شعرهای او که برخاسته از ذوق او و پر از بیتهای زیبا و پرمایه بود او را به شعر سرایی دلگرم کرده و در این راه راهنماییاش نمودند.
او تا میانسالی سواد نداشت و پس از فراگرفتن خواندن و نوشتن هم دست نوشتهای بسیار بد و پر از غلطهای املایی داشت. پیشهٔ او در بیشتر دوران زندگی اش خشتمالی و بیل زدن بود و در سالهای واپسین نیز به کشاورزی و کارگری اشتغال داشت. چون از وزن و قافیه چیزی نمیدانست شعرهایش ایرادهای بسیاری داشت. هر چند که شعرسرایان دانشآموخته هم از پارهای از این ایرادها به دور نبودهاند.
وی شب دوم اسفند سال ۱۳۶۶ درگذشت. یغما در شادیاخ، میان راه آرامگاه خیام و عطار به خاک سپرده شد و به پاس عمری فعالیت ادبی درخور آرامگاهی در آنجا برای او ساختند.
شعرهای شاعر خشتمال
او در چهل سالگی برای نخستین بار شعرهای خود را بر روی کاغذ آورد و اولین مجموعهٔ شعرهای خود را در سال ۱۳۴۶ با نام « اشک عاشورا » به چاپ رساند؛ پس از سه سال مجموعهای از رباعیاتش و در سال ۱۳۵۵ نخستین مجموعهٔ غزلهایش را به چاپ رساند. او همچنین کتاب دیگر خود را در سال ۱۳۶۵ به نام « سیری در غزلیات یغما » به چاپ رساند.
یغما سخنگوی نفسی بود که در برابر هیچ بنی بشری قد خم نمیکرد، آستانبوس هیچ درگاهی نمیشود و در بین همطرازان و همقطاران هیچ کس را به رسمیّت نمیشناسد. این کبر و گردنکشی اگر مذموم هم باشد، مذمومتر از خلق و خوی شاعرانی نیست که برای نام و نان به هر دامنی چنگ میزنند و شعرشان را به حراج میگذارند. یغما، بر خلاف اغلب ماـ مثلاً شاعران این روزگارـ شعر را نه در آینه کلمات شاعران دیگر که از بطن زندگی یافته بود و لذا شعرش هم اقتباسی نبود. کار یغما، این نبود که دستی به سر و گوش کلمات دستمالیشده شاعران دیگر بکشد و آنها را با یک هیئت تألیفی جدید، تحویل جماعت بدهد. او خودش کلمات را شکار میکرد و به بند میکشید و در قفس شعر به نمایش میگذاشت.
.
یغما با همه علمی که داشت، گمنام ماند، دیگران خودستایی کردند، اما او یک کارگر-شاعر و نماد ثمره آفرینش طبیعت خود بود، نیم کارگر و نیم شاعر. تا دیروز نیشابور را به عطار و خیام میشناختیم، یغما میوه درخت این دو شاعر است.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰