?>
تاریخ انتشار : شنبه 30 دی 1402 - 22:53
کد خبر : 12314

فرشید از من خواست از مهدی طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم

فرشید از من خواست از مهدی طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم

نرگس پس از اینکه با فرشید، شاگرد مغازه همسرش آشنا شد علی رغم اینکه متاهل بود دست به کارهای زشتی زد. سرویس حوادث چمدون ،نرگس ۳۰ ساله به قاضی دادگاه خانواده گفت: چند سال قبل با مهدی ازدواج کردم او مرد پرتلاشی بود و برای خوشبختی من بسیار فعالیت می کرد، تولد مینا نیز انگیزه ما

نرگس پس از اینکه با فرشید، شاگرد مغازه همسرش آشنا شد علی رغم اینکه متاهل بود دست به کارهای زشتی زد.

سرویس حوادث چمدون ،نرگس ۳۰ ساله به قاضی دادگاه خانواده گفت: چند سال قبل با مهدی ازدواج کردم او مرد پرتلاشی بود و برای خوشبختی من بسیار فعالیت می کرد، تولد مینا نیز انگیزه ما را در زندگی بیشتر کرد.

وی ادامه داد: همه چیز خوب پیش می رفت تا این که همسرم شاگرد مجردی را برای فروشگاه استخدام کرد.

او جوانی ۳۰ساله و خوش چهره بود و در مدت کوتاهی توانست اعتماد همسرم را به خود جلب کند.

به طوری که گاهی به همراه مهدی به منزل می آمد رابطه ما با یکدیگر در همین رفت و آمدها آغاز شد ناخواسته من به سوی او کشیده شدم.

بارها از خواهرم پرسیدم که اگر تو به این مرد علاقه داشتی چرا او را به من معرفی کردی؟

این گونه بود که فرشید به بهانه های مختلف و زمانی که همسرم در خانه حضور نداشت به خانه ما می آمد و خیلی از کارهای خانه ام را انجام می داد.

دیگر نزد او حجابم را هم رعایت نمی کردم و چندی بعد نیز با او به اتاق خواب مشترکم با مهدی رفتم و …

نرگس گفت: به دور از چشم همسرم با یکدیگر مسافرت می رفتیم.

 

فرشید از من خواست از مهدی طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم

اما من به خاطر دخترم و این که مهدی مرا عاشقانه دوست داشت نمی توانستم این کار را بکنم.

به پیشنهاد او پاسخ منفی دادم. فرشید مانند یک شیطان در وجودم رخنه کرده بود.

درباره عواقب تلخ و آبروریزی عشق خیابانی شنیده و خوانده بودم اما متاسفانه…

به روابط خیابانی ام را با او ادامه دادم تا این که چند روز قبل همسرم به رفتارهای شاگردش مشکوک شده و او را تا منزل ما تعقیب کرده بود آن روز فرشید وقتی وارد خانه شد دوباره پیشنهادش را تکرار کرد،

اما من بازهم قبول نکردم.

این ماجرا باعث ناراحتی فرشید شده بود و من قصد داشتم تا از دل او دربیاورم.

به همین خاطر بار دیگر با او به اتاق خواب رفتیم که ناگهان مهدی وارد خانه شد و…

وی در ادامه گفت: اکنون مهدی درخواست طلاق داده است و می خواهد از من جدا شود اما من اشتباه کردم.

 چند ماه بعد در حالی با مرد رویاهایم ازدواج کردم که آن روی سکه نمایان شد و …

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

رسول جمعه , ۲۳ تیر ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۹

شرم آوره

م کمالی شنبه , ۲۴ تیر ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۴

واقعا چرا ارزش های اخلاقی تا این حد در جامعه ی ما سقوط کرد ؟
انسان وقتی این سرگذشت ها را می خواند چقدر نگران می شود برای آینده این جامعه

خدا به همه ی ما رحم کند
با تشکر از سایت خوب چمدون