?>
تمام بدبختی من زمانی آغاز شد که بابک کافی شاپ راه انداخت

تمام بدبختی من زمانی آغاز شد که بابک کافی شاپ راه انداخت

زن ۲۶ ساله درباره سرگذشت خود گفت: آخرین فرزند یک خانواده شش نفره هستم، اما پدر معتادم زمانی که من فقط دو سال داشتم، مادرم را رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت و با زن دیگری ازدواج کرد، اما او هفت سال بعد از این ماجرا به دلیل ابتلا به سرطان ریه جان

اصرار به ازدواج دختر دانش آموز تهرانی با پسری که او را آبستن کرد!

اصرار به ازدواج دختر دانش آموز تهرانی با پسری که او را آبستن کرد!

دختر دانش آموز که با وعده شیطانی پسر جوان باردار شده بود مقابل قضات ایستاد و مدعی شد این پسر مرا با وعده ازدواج فریب داده است او باید با من ازدواج کند .   رسیدگی به این پرونده از هفته گذشته با شکایت دختر جوانی در یکی ازمحله های کرج شروع شد .  

بعد از ۱۳ سال زندگی مشترک روزی متوجه رفت و آمدهای نامتعارف حامد به خانه خاله اش شدم

بعد از ۱۳ سال زندگی مشترک روزی متوجه رفت و آمدهای نامتعارف حامد به خانه خاله اش شدم

همسرم بعد از گذشت ۱۴ سال از زندگی مشترکمان، اکنون دخترخاله اش را به عقد موقت خودش درآورده و مدعی است روزی که با من ازدواج کرد اشتباه بزرگی را مرتکب شد و حالا باید جوانی کند. زن ۴۸ ساله که پایه های لرزان زندگی اش را تا حد ویرانی احساس کرده بود با چشمانی

همه چیز از یک شب معمولی شروع شد / وقتی گفتم فالگیر سراغ دارم

همه چیز از یک شب معمولی شروع شد / وقتی گفتم فالگیر سراغ دارم

همیشه به جمع صمیمانه همسرم با دوستانش غبطه می خوردم .فریبا بعد از ازدواج و شروع  زندگی مشترک مان با رضایت من  رابطه اش را همچنان با دوستان دوران مجردی اش ادامه داد. یک اکیپ سرحال و شاد و سرزنده که پایه ی تفریح و مسافرت و دورهمی های دوره ای بودند و به اصطلاح

غرور نهفته در چشمان یک زن جذاب مرا به ویرانه ای تبدیل کرد

غرور نهفته در چشمان یک زن جذاب مرا به ویرانه ای تبدیل کرد

مرد ۳۸ساله داستان عجیب زندگی اش را اینگونه برای مشاور خانواده تشریح می کند؛ یازده سال از ازدواجم با همسرم می گذشت و خداوند دو دختر زیبا و سالم به ما عطا کرده بود . همسرم را دوست داشتم و هیچ وقت حتی در خلوت و تنهایی به زن دیگری فکر نمی کردم چون هر

فریاد زدم و جیغ کشیدم که نمی‌گذارم دخترم را بفروشی ولی او…

فریاد زدم و جیغ کشیدم که نمی‌گذارم دخترم را بفروشی ولی او…

زن ۲۶ ساله درباره سرگذشت تاسف بار خود گفت: ۵ سال قبل هنگامی که ۲۱ سال بیشتر نداشتم احساس کردم رفت وآمدهای خانواده خاله‌ام به منزل ما بیشتر شده است ومدام با مادرم در گوشی صحبت می‌کردند تا این که بالاخره خاله ام مرا برای پسرش خواستگاری کرد . او گفت:«همایون» چند روز دیگر به

درمسیر رفت وآمد به منزل با راننده تاکسی اینترنتی آشنا شدم و با او به درد دل پرداختم …

درمسیر رفت وآمد به منزل با راننده تاکسی اینترنتی آشنا شدم و با او به درد دل پرداختم …

جوان ۲۴ ساله درباره سرگذشت خود گفت: از همان دوران کودکی و نوجوانی فقط شاهد درگیری و بحث و جدل پدر و مادرم بودم. با آن که آن ها فقط تا مقطع دبیرستان تحصیل کرده بودند اما پدرم به خاطر رشد بهای مسکن وارد شغل خرید و فروش آپارتمان شد و اوضاع مالی خوبی پیدا