او گفت: تو با همسرت زندگی کن ولی با هم ارتباط داشته باشیم/ نمی توانستم دیگر به شوهرم خیانت کنم
وقتی همسرم از خانه بیرون رفت، او دوباره دستش را روی زنگ منزل گذاشت و با داد و فریاد از من می خواست پایین بروم و خواسته هایش را اجابت کنم. در برابر یک رسوایی بزرگ قرار داشتم به طوری که همه وجودم از شدت ترس میلرزید. با نگرانی و اضطراب از آن مرد خواستم