?>
او گفت: تو با همسرت زندگی کن ولی با هم ارتباط داشته باشیم/ نمی توانستم دیگر به شوهرم خیانت کنم

او گفت: تو با همسرت زندگی کن ولی با هم ارتباط داشته باشیم/ نمی توانستم دیگر به شوهرم خیانت کنم

وقتی همسرم از خانه بیرون رفت، او دوباره دستش را روی زنگ منزل گذاشت و با داد و فریاد از من می خواست پایین بروم و خواسته هایش را اجابت کنم. در برابر یک رسوایی بزرگ قرار داشتم به طوری که همه وجودم از شدت ترس می‌لرزید. با نگرانی و اضطراب از آن مرد خواستم

پدرم مقابل آن خانه مجلل ایستاد و گفت:”برو داخل تا با چشمان خودت همسر مادرت را ببینی!”

پدرم مقابل آن خانه مجلل ایستاد و گفت:”برو داخل تا با چشمان خودت همسر مادرت را ببینی!”

از وقتی که خودم را شناختم و خاطرم هست پدرم پیوسته به مادر گیر می داد و گاهی او را کتک نیز می زد. پدر می گفت: “فکر می کنی  که الاغم و متوجّه نمی شم که با مرد همسایه طبقه بالایی که زن و بچّه نداره و تنها زندگی می کنه، ارتباط داری؟! فکر

شوهرم عاشق زن های باکلاس است و مدام من را تحقیر می کند

شوهرم عاشق زن های باکلاس است و مدام من را تحقیر می کند

زن ۴۵ ساله افزود: در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمدم و پدرم کارگری ساده بود که با همه وجودش برای رفاه و آسایش خانواده ۹ نفره‌اش تلاش می‌کرد؛ اما هیچ گاه اجازه نداد من حتی برای یک روز هم به مدرسه بروم و باسواد شوم؛ چراکه معتقد بود دختر آخر خانه دار می‌شود و

من تو را فقط برای خوشگذرانی و پول‌هایت به عقد خودم درآوردم حالا هم هیچ علاقه‌ای به تو ندارم

من تو را فقط برای خوشگذرانی و پول‌هایت به عقد خودم درآوردم حالا هم هیچ علاقه‌ای به تو ندارم

این زن جوان می گوید: اولین شوهرم مرا بخاطر بچه دار شدن گرفت و دومی نیز مرا صیغه کرد تا خوشگذرانی کند زن جوان گفت: در ۲۲ سالگی به خواست و اجبار پدرم به عقد جوانی ۳۲ ساله درآمدم که متاهل بود. «رحمان» عاشق همسرش بود اما چون بعد از گذشت ۵ سال از زندگی

رفتم سراغ عشق اولم ! نمی دانستم دچار دردسری می شوم که …

رفتم سراغ عشق اولم ! نمی دانستم دچار دردسری می شوم که …

مرد ۳۵ ساله ای گفت:حدود ۵ سال قبل با یک زن جوان آشنا شدم. آن زمان دختری ۲۲ ساله شهرستانی بود که دوست داشت به طور مستقل زندگی کند و درآمد داشته باشد. در همین مدت آشنایی به «شیوا» علاقه مند شدم و قصد داشتم با او ازدواج کنم، اما از سوی دیگر خانواده ام

او به خواهرم گفته بود ناپدری اش به او علاقه‌مند شده و پیامک‌های خارج از عرف برایش می‌فرستد

او به خواهرم گفته بود ناپدری اش به او علاقه‌مند شده و پیامک‌های خارج از عرف برایش می‌فرستد

سرویس حوادث چمدون ؛زن ۴۰ ساله که از شدت استرس و نگرانی لرزش دستانش به خوبی حس می‌شد، با چهره‌ای مغموم، اما برافروخته وارد اتاق مددکاری شد و در تشریح سرگذشت اسفبارش به کارشناس اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد. وی گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که «همایون» به خواستگاری ام آمد. مادرم در یکی از

پسرعمویم مرا چنان فریب داد که خودم هم نفهمیدم چگونه در دام او افتادم

پسرعمویم مرا چنان فریب داد که خودم هم نفهمیدم چگونه در دام او افتادم

سرگذشت عبرت آموز زن جوان که فریب چرب زبانی پسرعمومی خود شد. زن جوان در مورد سرگذشت خود گفت: ۱۶ ساله بودم که به طور سنتی پای سفره عقد نشستم و با «کرامت» ازدواج کردم. او تک پسر خانواده اش بود و ۵ خواهر بزرگ تر از خودش داشت که همه آن ها ازدواج کرده

یکی از همکارانم که متاهل بود به من پیشنهاد ازدواج داد اما من پیشنهاد او را نپذیرفتم چرا که…

یکی از همکارانم که متاهل بود به من پیشنهاد ازدواج داد اما من پیشنهاد او را نپذیرفتم چرا که…

زن ۳۳ ساله که به اتهام تخریب خودرو و کتک کاری از برادرش شکایت کرده بود با بیان این که دیگر نمی توانیم رفتارهای او را تحمل کنیم درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: از همان دوران کودکی چهره زیبایی نداشتم و به همین دلیل هم پدر و مادرم اهمیتی به من نمی