?>
تاریخ انتشار : پنجشنبه 13 مهر 1402 - 11:17
کد خبر : 24667

من تو را فقط برای خوشگذرانی و پول‌هایت به عقد خودم درآوردم حالا هم هیچ علاقه‌ای به تو ندارم

من تو را فقط برای خوشگذرانی و پول‌هایت به عقد خودم درآوردم حالا هم هیچ علاقه‌ای به تو ندارم

این زن جوان می گوید: اولین شوهرم مرا بخاطر بچه دار شدن گرفت و دومی نیز مرا صیغه کرد تا خوشگذرانی کند زن جوان گفت: در ۲۲ سالگی به خواست و اجبار پدرم به عقد جوانی ۳۲ ساله درآمدم که متاهل بود. «رحمان» عاشق همسرش بود اما چون بعد از گذشت ۵ سال از زندگی

این زن جوان می گوید: اولین شوهرم مرا بخاطر بچه دار شدن گرفت و دومی نیز مرا صیغه کرد تا خوشگذرانی کند

زن جوان گفت: در ۲۲ سالگی به خواست و اجبار پدرم به عقد جوانی ۳۲ ساله درآمدم که متاهل بود. «رحمان» عاشق همسرش بود اما چون بعد از گذشت ۵ سال از زندگی مشترک‌شان هنوز باردار نشده بود به خواستگاری من آمد و مرا نیز به عنوان همسر دوم خود برگزید.

پدرم کارگری می‌کرد و اوضاع مالی خوبی نداشت از این ازدواج خیلی خوشحال بود.

خلاصه من به خانه «رحمان» رفتم و در ۲۵ سالگی دخترم را به دنیا آوردم ولی همواره هوویم به من حسادت می‌کرد با وجود این، همسرم به چشم یک خدمتکار به من می‌نگریست و هوویم را بیشتر دوست داشت.

شوهرم منزلی را در حاشیه شهر اجاره کردیم و همه در یک منزل ساکن شدیم.

شوهرم نیز در زمینه خرید و فروش ضایعات فعالیت داشت به طوری که در مدت کوتاهی وضعیت اقتصادی ما بهتر شد. به همین خاطر از او خواستم تا محل زندگی ما را از یکدیگر جدا کند اما قبول نمی‌کرد.

در این روزها بود که من دختر دیگرم را باردار شدم و به توصیه پزشکان نیاز به استراحت داشتم، اما در این شرایط هوویم نیز با گذشت ۱۰ سال از زندگی مشترک بالاخره پسری را باردار شد و بعد ازآن که فرزندش به دنیا آمد.

شوهرم تصمیم گرفت کار و کاسبی راه بیندازد و از ایران برود ولی من به شوهرم گفتم دیگر حاضر نیستم در کنار هوویم زندگی کنم. این بود که او مرا طلاق داد.

حالا من و دو دختر خردسالم بی‌کس و بی‌پناه مانده بودیم تا این که من کاری در میدان بار میوه برای خودم پیدا کردم و مشغول کار شدم.

در یکی از همین روزها پدرم فوت کرد و با مقداری ارثیه که به من رسید، سرمایه‌ای پس انداز کردم تا آینده دخترانم تضمین شود.

خلاصه هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذاشته بود که با پسری آشنا شدم. او جوانی چرب‌زبان و بسیار مهربان بود؛ به گونه‌ای که جملات مهرآمیز او را از زبان هیچ‌کس تاکنون نشنیده بودم.

به همین دلیل خیلی زود به او دل باختم و شیفته‌اش شدم. یک هفته بعد نیز او به من پیشنهاد ازدواج داد اما تاکید کرد که ابتدا باید مدتی در عقد موقت او باشم تا با اخلاق و رفتار یکدیگر بیشتر آشنا شویم.

من هم پذیرفتم و در این مدت او همه پس‌اندازهایم را برای راه اندازی کسب و کار از من گرفت اما زمانی فهمیدم که همه آن پول‌ها را صرف خوش‌گذرانی و قمار بازی کرده است که چند ماهه باردار شده بودم.

او وقتی موضوع را شنید بسیار ناراحت شد و برای سقط جنین من به دست هر کاری زد اما این تلاش‌ها بی‌فایده بود و بالاخره فرزندم به دنیا آمد.

او در این شرایط مرا تهدید کرد که اگر اسم پول را بیاورم، من و فرزندانم را می‌کشد! او با بی‌شرمی مقابلم ایستاد و گفت: «من تو را فقط برای خوشگذرانی و پول‌هایت به عقد خودم درآوردم حالا هم هیچ علاقه‌ای به تو ندارم!» من هم از ترس مدتی را سکوت کردم اما اکنون که با تولد فرزندم دچار مشکلات مخارج زندگی ام شده‌ام به ناچار به کلانتری آمدم اما ای کاش…

بیشتر بخوانید :

رفتم سراغ عشق اولم ! نمی دانستم دچار دردسری می شوم که …

تازه فهمیدم که من بازیچه ای برای هوسرانی های او شدم و…

چند روز شوهرم را تعقیب کردم و از او عکس گرفتم تا اینکه …

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.