؛بدجوری دل باخته «فیروز» شده بودم به گونه ای که خنده ها و لبخندهای نابه جایش را ناشی از خوش اخلاقی او می دانستم و اغراق ها و غلو می دانستم . زن ۲۵ ساله که مدعی بود مشاوره های روان شناختی در کلانتری راهگشای زندگی اش شده است و اکنون با انجام تحقیقات بیشتر
این جا بود که فهمیدم محمود به خاطر اخاذی از چند دختر دیگر نیز تحت تعقیب است.
در این مطلب از بخش حوادث سایت چمدون به سراغ سرگذشت تلخ زنی می رویم که پرده از سرگذشت تاریک و غم بار خود بر می دارد ،پس از آن که به دلیل خیانت های پی در پی همسرم از او طلاق گرفتم، دیگر نمی خواستم چشم و گوش بسته ازدواج کنم؛ چرا که همسر
عشق کاذب زندگی ام را نابود کرد .۱۲ سال از ازدواجمان می گذشت شوهرم هیچ محبتی به من نداشت و حتی مانع بچه دار شدنمان بود و به طلاق هم رضایت نمی داد برای رهایی از این همه فشار وقتی با مردغریبه ای که در فضای مجازی آشنا شده بودم تصمیم گرفتم برای همیشه انتقام
بهادر و انسیه فقط چهار روز با هم زندگی کردند. آنها که دو سال با یکدیگر نامزد بودند، پس از برگزاری جشن عروسی، بر سر تهیه شام با یکدیگر درگیر شده و در نهایت کارشان به جدایی کشید. این زوج هفته گذشته در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران نشستند و درخواست جدایی خود را مطرح
سرویس حوادث چمدون ؛زنی با حضور در شعبه ۲۴۰ دادگاه خانواده با بیان اینکه «شوهرم لیاقت پاکدامنی من را در زندگی نداشت»، مدعی شد: چهار سال است که از زندگی مشترک ما می‌گذرد و یک فرزند پنج ماهه داریم. شوهرم متاسفانه با خواهرم رابطه دارد و من این ماجرا را بعد از به دنیا آمدن
سرویس گوناگون چمدون ،زمانی‌که به خیانت همسرتان شک کردید و یا حتی یقین پیدا کردید که او به شما خیانت می‌کند به هیچ وجه نباید شتابزده و احساسی، بدون در نظر گرفتن عواقب، کاری کنید. قبل از هر اقدامی حتما باید با مشاور صحبت کنید چون حتی اگر یقین هم داشته باشید که همسرتان خیانت
زن ۲۱ ساله گفت: پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت و با کارگری مخارج خانواده را تامین می کرد به همین خاطر هم من در ۱۶ سالگی پای سفره عقد نشستم و با جوانی عصبی و معتاد ازدواج کردم. «قربان» بی جهت مرا کتک می زد و ناسزا می گفت ولی من همواره سکوت می کردم
هنوز ۲ماه از برگزاری مراسم عقدکنان ما نگذشته بود که پسردایی ام دیگر نزد من نیامد. او با دختر دیگری ازدواج کرد و هیچ وقت سراغی از من نگرفت.
آن روز با این جملات قدیر خیلی دلم شکست اما باز هم نمی توانستم از او دل بکنم. خلاصه، درست زمانی که پسرم به دنیا آمد، قدیر مرا طلاق داد و با همان دوست دختر قبلی اش ازدواج کرد.