کاش هیچ وقت گوشی سیروس را چک نمی کردم
سیروس یک شب آنقدر دیر آمد که روی کاناپه خوابم برده بود ، با صدای کلید انداختن روی قفل در بیدار شدم.آنشب تصمیم داشتم دعوا راه بیندازم و علت این دیر آمدن ها و بی حوصلگی هایش را بپرسم اما وقتی مثل شب های قبل چهره ی خسته اش را دیدم به خودم گفتم کاری