آن شب به طور اتفاقی از خواب بیدار شدم و شوهرم را مقابل اتاق…
پیمان که دست و پایش را گم کرده بود در برابر نگاه های متعجب من گفت: صداهایی از اتاق شنیدم و تصور کردم دزد به خانه آمده است.
پیمان که دست و پایش را گم کرده بود در برابر نگاه های متعجب من گفت: صداهایی از اتاق شنیدم و تصور کردم دزد به خانه آمده است.
محمود پس از ۵ ماه با این ادعا که نمیخواهد با خبر ازدواجمان، دیگران و به خصوص دوست قدیمیاش را شوکه کند مرا به عقد موقت خود درآورد.
تصور کنید به عنوان دختری مجرد و آماده برای ازدواج خودتان حق انتخاب همسر آینده تان را دارید و میتوانید از میان مردان جوان و تحصیل کرده و ... یکی را انتخاب کنید.
شوهرم با دوستان من بدرفتاری می کند .زن جوان وقتی دید که شوهرش به دوستانش احترام نمیگذارد تصمیم به جدایی گرفت. سرویس حوادث چمدون ،چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد. او درخصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم خیلی به دوستانش اهمیت میدهد و در عوض با
سرویس حوادث چمدون ؛زنی با حضور در شعبه ۲۴۰ دادگاه خانواده با بیان اینکه «شوهرم لیاقت پاکدامنی من را در زندگی نداشت»، مدعی شد: چهار سال است که از زندگی مشترک ما میگذرد و یک فرزند پنج ماهه داریم. شوهرم متاسفانه با خواهرم رابطه دارد و من این ماجرا را بعد از به دنیا آمدن
سرویس حوادث چمدون ،مرد متاهل پس از ۲۸ سال زندگی مشترک ودر اقدامی سیاه دور از چشمانش همسر و فرزندانش با دختر دانش آموزی رابطه شومی داشت. هیچ گاه فکر نمی کردم همسرم بعد از ۲۸ سال زندگی صادقانه، این گونه به من خیانت کند. قصد ندارم از او طلاق بگیرم اما دیگر هرگز زیر یک
به طور سنتی با “جلال” ازدواج کردم او کارمند بود و به من عشق می ورزید من هم به امور خانه داری مشغول شدم و با به دنیا آمدن دخترم روزگار شیرینی را سپری می کردم تا این که پای “همت” به زندگی ما باز شد.
در حقیقت هم در روابط دوستانه هم در زندگی زناشویی سیاست هایی وجود دارد، که با پیروی از آن ها همیشه برگ برنده برای شما خواهد بود.
خیانت شوهر به هر زنی آسیب رسانده و میتواند به شدت آسیب روحی و عاطفی به زن بزند. این موضوع نه تنها باعث از بین رفتن رابطه زناشویی میشود، بلکه باعث تضعیف اعتماد به نفس و اعتماد به دیگران هم میشود. در این مقاله، به بررسی دلایل خیانت شوهران پرداخته و راههایی برای پیشگیری از
سرویس حوادث چمدون ؛در شلوغی راهروهای مجتمع قضایی ونک، پشت در شعبه ۲۶۳ زنی جوان نشسته بود. چادرش را روی صورت کشیده و به یک گوشه زل زده بود. کمی دورتر زن و مردی سالمند نشسته و به او چشم دوخته بودند. گاهی زیر لب با هم حرف میزدند و دوباره نگاهشان را به سوی