?>
تاریخ انتشار : دوشنبه 6 شهریور 1402 - 11:00
کد خبر : 14166

با یک مرد متاهل وارد رابطه شدم، ما تو یه مهمونی کاری، با هم گرم گرفتیم و بعد…

با یک مرد متاهل وارد رابطه شدم، ما تو یه مهمونی کاری، با هم گرم گرفتیم و بعد…

من با یک مرد متاهل وارد رابطه شدم، ما تو یه مهمونی کاری، با هم گرم گرفتیم و بعد از اون بود که گیر کردم. اون از مشکلاتی که با زنش داشت به من گفت، از اینکه هیچوقت با هم خوشحال نبودن، گفته بود چون طاقت دوری از بچه‌هاش رو نداره، جدا نمیشه. ما یکسال،

من با یک مرد متاهل وارد رابطه شدم، ما تو یه مهمونی کاری، با هم گرم گرفتیم و بعد از اون بود که گیر کردم. اون از مشکلاتی که با زنش داشت به من گفت، از اینکه هیچوقت با هم خوشحال نبودن، گفته بود چون طاقت دوری از بچه‌هاش رو نداره، جدا نمیشه. ما یکسال، رابطه عاشقانه عالی داشتیم تا اینکه زنش فهمید. چند روز بعد بهم گفت که زنش حاضر شده به خاطر بچه‌ها، باهاش بمونه و روی رابطه‌شون کار کنن ‌و از همون‌ روز همه چیز بین ما تموم شد. الان بعد چند ماه من نمی‌دونم با این حال مزخرفم چه کنم. واقعا باورم نمیشه که اون آدمی که اون حرف‌ها رو میزد، به این راحتی از من گذشت. من تراپی رو شروع کردم، ولی احساس می‌کنم که خودم رو کاملا گم کردم و نمی‌دونم که چطور ممکنه بتونم دوباره سر پا شم.
پاسخ:دکتر بـهزاد چاوشـی روان شناس بالینی

دوست خوبم، خاصیت روابط آغشته به خیانت اینه که هر دو‌ طرف رابطه عموما در دنیایی از انتظارت غیر واقع‌بینانه و ‌تصورات‌ تحریف شده زندگی می‌کنن. حالا اگه‌ موافقید تعدادی از این تفسیر و تعبیرهای دور از واقعیت شما رو با هم دیگه نگاه کنیم؟

۱) اون آقا، در نهایت صداقت، خدمتتون گفته بود که حاضر نیست از بچه‌هاش دور بمونه، هیچ می‌دونید منظورشون دقیقا از این جمله چی‌ بوده؟ اینکه دوست داره کنارتون باشه ولی‌ی‌ی‌ی تا وقتی که خانواده‌اش رو کنار خودش داشته باشه! ایشون در تلاش بوده تا شما رو برای تجربه شور و هیجان و همسرش رو هم برای حفظ ثبات، امنیت و تعهد مشترک نسبت به فرزندان‌شون، کنار خودش حفظ کنه. وقتی هم رابطه پنهانیش با شما فاش شد؛ انتخاب ایشون طبیعتا کم هزینه‌ترین‌ گزینه روی میز بوده، یعنی ادامه زندگی با همسرش!

۲) ممکنه تصور کنید اگر این آقا، شما رو بیشتر از همسرش دوست داشت یا اگه شما نسبت به همسرش برتری داشتید، انتخاب این آقا شما بودید، ولی مسئله اصلا به این سادگی‌ها نیست! در تمامی خیانت‌ها، فارغ از ادعای شخص متاهل راجع به نارضایتی‌های بی‌شمار از زندگی مشترکش، دلایل قانع‌کننده زیادی برای موندن در رابطه وجود داره! چرا؟ چون طلاق، هزینه‌های مادی و معنوی زیادی در پی داره؛ طلاق می‌تونه زمان، انرژی و پول همه افراد درگیر در این‌ ماجرا رو ببلعه. هزینه وکیل، پرداخت مهریه، تقسیم اموال، تعیین سرپرستی بچه‌ها، مدیریت خانواده‌ها، رفقا و دوستان مشترک، تعیین‌ کمک هزینه‌ بچه‌ها، اووووه تحمل‌ همه این رنج‌ها فقط بخاطر یه زن تازه‌ از را رسیده!

زنی که تمام شناختش ازش خلاصه میشه به یه رابطه پنهانی سراسر هیجان! ایشون اگر تصمیم به جدایی می‌گرفت، در واقع باید تمام زندگیش رو که تا اون زمان براش آشنا بوده و بهش خو گرفته بوده رو می‌بوسیده و می‌ذاشته کنار، آخه‌ این همه هزینه بخاطر چی؟ بخاطر زنی‌ که تمام شناختش ازش خلاصه میشه به یه رابطه پنهانی سراسر هیجان! پس با تمام این تفاسیر، شما اگر هم قربانی و فریب خورده باشین، فقط و فقط، قربانی خودتون شدین که تمام این واقعیت‌ها رو، به مدت یکسال، نادیده گرفتید.

۳) روابط آغشته به خیانت، سراسر هیجانن و ماهیت‌شون‌ کاملا با روابط متعهدانه‌ی درازمدت متفاوته، و این نکته مهم‌ رو به نظرم اون‌ آقا میدونسته! ایشون میدونسته که اگر با هم ازدواج کنید، همه درخشش، هیجان و اشتیاقی که باعث جذابیت این رابطه میشده، حتما فروکش خواهد کرد. به همین‌ دلیل، به جای جدا شدن از همسرش و ازدواج مجدد با یکی دیگه، ترجیح میدادن رابطه موازی‌ با زندگی مشترک‌شون داشته باشن؛ چرا؟

چون ایشون اطلاع داشتن که بی‌نقص و عاشقانه بودن همچین روابطی صرفا ناشی از پنهانکاری‌ها، پیام و تلفن‌های یواشکی، جذابیت جنسی و لاس زدن‌هاست؛ ایشون می‌دونسته که‌ همه اینها با ازدواج می‌تونه به فنا بره! شما هم باید از این به بعد بدونید تا زمانی که زیر یک سقف، غرق مشکلات زندگی، بچه‌داری، بدخلقی، مریضی، ظرف‌های کثیف، خونه به هم ریخته، بی‌پولی، عادت‌های تو مخ، ترس از پیر شدن، خستگی، کسالت و هزار جور تعارض و اختلاف سلیقه نشدید، هرگز نمی‌تونید از میزان واقعی علاقه، اشتیاق، سازگاری و به طور کلی، کیفیت رابطه بین‌تون با دیگری، اطمینان داشته باشید.

حالا، با در نظر گرفتن این حجم از ابهام و عدم اطمینان نسبت به شرایط آینده، به نظرتون آیا ۱٪ ممکن بود که ایشون تمام زندگیش رو فقط به خاطر شما رها کنه؟ شاید وقتی کنارتون بوده در مورد این احتمال، با همدیگه خیال‌پردازی کرده باشید؛ ولی تنها کارکرد این خیال‌پردازی ها، فقط و فقط، افزودن به حجم هیجان و اشتیاق رابطه‌تون بوده و بس. چون وقتی سر از ابرهای خیال بردارید و اجازه بدین پاهاتون، رو زمین سفت واقعیت قرار بگیره، متوجه میشید که نه تنها ایشون بارها به شما گفته که هرگز حاضر به جدا شدن از همسرش نیست، بلکه، برای موندن کنارش تلاش می‌کنه.

از کجا فهمیدم؟ تا حالا به این فکر کردین که معنای این جمله که «زنم حاضر شد به خاطر بچه‌ها باهام بمونه» چیه؟ یعنی من بودم‌ که در نهایت‌ تضمین لازم برای موندن و جدا نشدن رو به همسرم ارائه کردم! همین کافیه برای فهمیدن همه چی…

۴) حالا ممکنه بپرسین، الان که کار از کار گذشته، دیدن این واقعیت‌ها چه فایده‌ای داره؟ به زعم من، فقط و فقط مواجه شدن با این واقعیت‌هاست که ممکنه کمک‌تون کنه به جای قربانی پنداشتن خودتون و غرق شدن تو این حجم از هیجانات دروغین، روی این تمرکز کنید که چرا حاضر شدین، برای نوشتن این رمان افسانه‌ای، با ایشون همکاری کنید! پاسخ همچین پرسش‌هایی رو فقط شما می‌تونید بدید.

راستی، تو پیام‌تون نوشته بودین که بعد از مهمونی، تو رابطه با این آدم گیر کردین؛ این توصیف‌تون کاملا درسته؛ چون ایشون برای شما درست مثل مورفین بوده؛ مورفینی که ترکش بسیار سخته؛ چون ابزاریه تا به کمکش، حواس خودتون رو از احساسات و تعارض‌هایی که از ظرفیت‌تون خیلی فراتر هستن، پرت کنید. پس حالا که دیگه ماده مخدری در کار نیست، شما موندین و رنجی که تاب و تحملش رو ندارید. اما حضور و وجود این رنج و خالی شدن رگ‌هاتون از تاثیر مخدر، فرصت خوبیه تا بتونید، این هیجانات درهم و برهم و الگوهای رفتاری آسیب‌زا رو حل و فصل کنید.

پس در جواب سوال‌تون که چطوری ممکنه دوباره سر پا بشید، باید بگم خبر خوب اینه که با مراجعه به روانشناس، در مسیر درست قرار گرفتید، به کمک درمانگرتون، برای فانتزی از دست رفته رابطه‌تون سوگواری کنید، اجازه بدین احساس گناه، از وارد شدن به زندگی یک شخص متاهل، از آسیب‌هایی که این مدت، به خودتون و خانواده این مرد زدید، در وجودتون تبلور کنه و محرکی بشه تا این الگوهای مخرب که شاید از دوران کودکی به ارث برده باشین؛ اما حالا داره همه تعاملات امروزتون رو مسموم می‌کنه بشناسید و تغییرشون بدین.

از خودتون بپرسید، که جذابیت این آقا برای شما در چه ویژگی‌هایی بود؟ آیا شما با یک فرد متاهل وارد رابطه شدین، چون از اینکه برای یک رابطه کامل با همه پستی و بلندی‌هاش همراه یک شخص کامل تلاش کنید، ترس داشتین؟ چون نگران طرد شدن از جانب چنین شخص کاملی بودید؟ چون ترس از طرد، تو تار‌ و پود روابط شما با بقیه‌ حضور داره؟

یا شاید حاشیه و داستان‌های یک رابطه خارج از چارچوب، ابزاری بوده تا از احساس تنهایی و پوچی یک زندگی کسالت بار، فرار کنید؟ چون حاضر نبودین مسئولیت تلاش کردن برای پر کردن این حفره‌ها رو در خودتون بپذیرید؟ همه این فرضیات رو بررسی کنید تا ببینید که با نادیده گرفتن واقعیت و غرق کردن خودتون در رابطه با یک مرد متاهل، رابطه‌ای که از آغاز، به پایان رسیده بوده، سعی در پنهان کردن و حذف کردن چه وجوه دردناکی از وجودتون رو داشتید؟ فقط زمانی که به پاسخ این سوال‌ها برسید، ممکنه برای تجربه عشق واقعی در یک رابطه سالم آماده باشید…

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.