?>
تاریخ انتشار : جمعه 14 مهر 1402 - 16:35
کد خبر : 24781

زن شوهردار: رابطه نامشروع ما تا جایی پیش رفت که «مغول» دیگر اجازه نمی داد من در حضور شوهرم لباس راحتی بپوشم

زن شوهردار: رابطه نامشروع ما تا جایی پیش رفت که «مغول» دیگر اجازه نمی داد من در حضور شوهرم لباس راحتی بپوشم

زن جوانی  که با دوست شوهرش رابطه نامشروع داشت بعد لو رفتن تصمیم به قتل شوهرش گرفت . ۶ سال تمام دو نفر با دروغ توانستند محاکمه خود را به تاخیر بیندازند. آنها به محل ارتکاب جنایت واقع هدایت شدند تا در حضور قاضی ویژه قتل عمد، صحنه جنایت هولناک را بازسازی کنند.  در آغاز

زن جوانی  که با دوست شوهرش رابطه نامشروع داشت بعد لو رفتن تصمیم به قتل شوهرش گرفت .

۶ سال تمام دو نفر با دروغ توانستند محاکمه خود را به تاخیر بیندازند. آنها به محل ارتکاب جنایت واقع هدایت شدند تا در حضور قاضی ویژه قتل عمد، صحنه جنایت هولناک را بازسازی کنند.

 

در آغاز بازسازی صحنه قتل، بعد از آن که سرگرد خداوردی نژاد «افسر پرونده» توضیحاتی را درباره چگونگی کشف راز قتل و دستگیری متهمان با هوشیاری مقام قضایی و تلاش شبانه روزی کارآگاهان ارائه کرد، زن ۳۴ ساله در حالی‌که با دیدن خانه قدیمی و محل قتل همسرش، متاثر شده بود و اشک می ریخت، مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و پس از معرفی کامل خود گفت:

 

همسرم «محمدرضا» با این مرد که معروف به «مغول» است و در یک تاکسی تلفنی کار می‌کرد، از مدتی قبل آشنا شده بود که همین آشنایی به رفاقت و رفت و آمد خانوادگی بین ما انجامید.

 

دیگر مغول به راحتی به منزل مامی آمد به طوریکه وقتی همسرم در منزل نیز حضور نداشت، او در خانه ما استراحت میکرد تا اینکه آرام آرام، رابطه ای شیطانی بین ما شکل گرفت و هوسرانی های پنهانی ما آغاز شد.

این رابطه غیراخلاقی تا آن جا پیش رفت که «مغول» حتی اجازه نمی داد من نزد همسرم لباس راحتی بپوشم! «ز- ف» ادامه داد: آن گونه بود که اختلافات جدی خانوادگی بین من و همسرم در حالی شروع شد که دختربچه کوچکی نیز داشتم. درگیر و دار این اختلافات از همسرم خواستم مرا طلاق بدهد چرا که مغول اصرار داشت من باید از همسرم طلاق بگیرم تا با او ازدواج کنم!

 

ولی همسرم مرا دوست داشت و حاضر به طلاق نبود. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا اینکه روزی ماموران انتظامی من و مغول را به اتهام داشتن رابطه نامشروع در قبرستان مشهد دستگیر کردند.

 

آن روز همسرم به کلانتری آمد و در حالی که تقریبا به ارتباط ما مشکوک شده بود، به ماموران گفت: مغول دوست من است و ما با یکدیگر ارتباط خانوادگی داریم. به همین خاطر ما را آزاد کردند.

 

ولی همسرم که از این موضوع به شدت ناراحت بود، روی تکه کاغذی نوشت که قصد دارد دیگر از مشهد برود و هیچ گاه باز نگردد.اما او این دست نوشته را به خواهر من داده بود!

 

که بعد از قتل همسرم از همان دست نوشته برای گمراه کردن پلیس و تغییر مسیر تحقیقات استفاده کردم. زن ۳۴ ساله سپس درباره چگونگی وقوع جنایت و در پاسخ به سوالات تخصصی و فنی قاضی کاظم میرزایی گفت:

ماجرای خیانت زن شوهر دار با دوست شوهرش + قتل شوهر

قتل شوهر توسط زن خیانت کار

 

رابطه من و مغول به حدی رسید که دیگر تصمیم به قتل همسرم گرفتیم چرا که او حاضر به طلاق نبود! بار اول مغول چند عدد قرص خواب آور به من داد تا به همسرم بخورانم اما وقتی شب برای کشتن همسرم به خانه ما آمد، ترسید چرا که او هنوز کاملا بیهوش نشده بود!

 

چند شب بعد دوباره بسته ای قرص به من داد که من قرص ها را با چای به همسرم خوراندم. وقتی مغول سوار بر پراید خودش به خانه آمد، همسرم را با روسری خفه کرد!

 

جسد همان جا بود تا اینکه صبح من دخترم را از خواب بیدار کردم، چادرم را طوری گرفتم که او جسد پدرش را نبیند. سپس دخترم را به مدرسه بردم و از آن جا به خانه مادرم رفتیم تا اینکه روز بعد هم جسد را به درون چاهی در اطراف روستای سهل الدین انداختیم. در ادامه بازسازی صحنه قتل ؛ مغول متهم ردیف اول پرونده نیز مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و بعد از معرفی خود گفت:

 

آن شب وقتی «ز-ف» «همسر مقتول» با من تماس گرفت و گفت همسرش با خوردن قرص ها بی حال شده است بلافاصله در همان نیمه شب به خانه دوستم رفتم.

او‌دمر کف اتاق دراز کشیده بود، من طنابی را که از داخل خودرو برداشته بودم، چند بار کشیدم تا از محکم بودن آن اطمینان یابم ولی دیدم طناب سست است به همین خاطر از «ز» خواستم تا یک روسری بدهد! آن هنگام روسری را دور گردن دوست ۴۵ ساله ام انداختم و کشیدم.

 

ولی او در همان حالت نیز هوشیار شد و قصد درگیری با مرا داشت که دیگر مهلت ندادم و آن قدر روسری را کشیدم تا بی جان شد. بعد از آن در حالی‌که ترسیده بودیم جسد را در هال رها کردیم و به خانه یکی از دوستانم رفتیم. آن جا من مقداری شیره مصرف کردم و روز بعد دوباره با کمک «ز»؛ جسد را به کنار ماشین بردیم تا درون صندوق عقب بگذاریم ولی دهان «ز» از ترس خشک شده بود.

ماجرای خیانت زن شوهر دار با دوست شوهرش + قتل شوهر

او جسد را رها کرد و برای نوشیدن آب به داخل منزل رفت که در این هنگام من جسد را در صندلی عقب گذاشتم و با یکدیگر به روستای سهل الدین «روستای پدری متهم» رفتیم. آن جا بود که جسد دوستم را درون چاه عمیقی انداختیم و به خانه بازگشتیم. بعد از این ماجرا در حالی که همچنان با «ز» در ارتباط بودم، گوشی تلفن همراه مقتول را نیز خاموش کردم و با خودم بردم!

 

چند روز بعد وقتی گوشی را روشن کردم چند پیامک برایش ارسال شد که ترسیدم و سیم کارت آن را شکستم! از سوی دیگر هم پلیس به «ز» و من مشکوک شده بود حتی زمانی که «ز» در زندان بود، شایعه می‌کردیم که او «مقتول» را مثلا در بندرعباس دیده اند! دست خط محمدرضا هم برای رفتن از مشهد، سند محکمی بود که پلیس را گمراه میکرد و این تصور به وجود آمده بود که محمدرضا زنده است.

ولی بعد از شش سال نمیدانم چگونه پی به ماجرا بردند و ما را دستگیر کردند. متهم این پرونده جنایی در ادامه اعترافات تکان دهنده خود افزود: مدتی بعد از ارتکاب قتل فهمیدم «ز» با افراد دیگری هم ارتباط دارد. از این موضوع خیلی ناراحت شدم و او را چند بار تعقیب کردم حتی با یکی از همان مردانی که با او در ارتباط بود درگیر شدم و دعوا کردیم. به همین خاطر دیگر او را رها کردم و به دنبال زندگی خودم رفتم.

 

«ز» در پی اعترافات «مغول» گفت: او بعد از قتل دیگر اهمیتی به من نمی داد در حالی‌که من همسرم را از دست داده بودم و کسی را هم نداشتم. حتی چند ساعت مقابل خانه اش کشیک می دادم تا بیرون بیاید به او میگفتم من دیگر تنها هستم! برای مخارج خودم مانده ام! ولی او انگار نه انگار که همسرم را کشته و مرا به این روز انداخته است! به همین دلیل مجبور شدم با او قطع رابطه کنم! تا اینکه همین اواخر با فردی ازدواج کردم و در یکی از شهر های‌ اطراف مشهد ساکن شدم!

ماجرای خیانت زن شوهر دار با دوست شوهرش + قتل شوهر

شایان ذکر است هنگامی که کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی برای هماهنگی با مستاجر منزلی که جنایت در آن رخ داده بود رفته بودند تا بازسازی صحنه قتل انجام شود، مرد مستاجر با شنیدن ماجرای قتل گفت: ما به تازگی به این جا نقل مکان کرده ایم اما همسرم همیشه می‌گفت این خانه روح دارد!! وقتی تو نیستی صدای عجیبی به گوشم می رسد که می ترسم!…

مهر سال ۹۱؛ ماجرای گم شدن مرد ۴۵ ساله ای پلیس را به تکاپو انداخت اما همه ی ی سرنخ ها به بن بست می‌رسید و دلیل محکمه پسندی برای ارتکاب قتل پیدا نمی شد تا اینکه بعد از گذشت شش سال از این ماجرا، قاضی کاظم میرزایی «قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد» رسیدگی به این پرونده را به عهده گرفت و با مطالعه دقیق اوراق رنگ و رو رفته، روی فردی به نام «مغول» متمرکز شد.

 

آن گونه بودکه قاضی ویژه قتل عمد مشهد دستور دستگیری و بازجویی از مغول را در حالی صادر کرد که قبل از آن، بررسی های نامحسوس چندین روزه، درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی همسر مقتول نیز با دستور وی صورت گرفته بود. وقتی متهم دستگیر شد با دیدن اسناد انکارناپذیری که روی میز قاضی قرار داشت به ناچار لب به اعتراف گشود و راز این جنایت هولناک را با همدستی همسر مقتول فاش کرد.

بیشتر بخوانید :

او گفت: تو با همسرت زندگی کن ولی با هم ارتباط داشته باشیم/ نمی توانستم دیگر به شوهرم خیانت کنم

کریم در خانه ی ما می‌ماند و شوهرم سر کار می‌رفت/ در همان نگاه اول عاشق کریم شدم

پدرم مقابل آن خانه مجلل ایستاد و گفت:”برو داخل تا با چشمان خودت همسر مادرت را ببینی!”

شوهرم عاشق زن های باکلاس است و مدام من را تحقیر می کند

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.