?>
تاریخ انتشار : دوشنبه 13 آذر 1402 - 9:09
کد خبر : 13936

دکتر بـهزاد چاوشـی روان شناس بالینی

رابطه جنسی بین من و همسرم بعد از به دنیا اومدن فرزندمون کم شد و الان حدود یک ساله به صفر رسیده/ چکار کنم ؟

رابطه جنسی بین من و همسرم بعد از به دنیا اومدن فرزندمون کم شد و الان حدود یک ساله به صفر رسیده/ چکار کنم ؟

رابطه جنسی بین من و همسرم بعد از به دنیا اومدن فرزندمون کم شد و الان حدود یک ساله به صفر رسیده. من بارها بهش پیشنهاد کردم که با هم یا خودش تنها، پیش روانشناس بره، یا حداقل مشکلو با پزشک چک کنه، ولی هیچ کدوم از حرفام تاثیری نداشته، حتی حاضر به حرف زدن

رابطه جنسی بین من و همسرم بعد از به دنیا اومدن فرزندمون کم شد و الان حدود یک ساله به صفر رسیده. من بارها بهش پیشنهاد کردم که با هم یا خودش تنها، پیش روانشناس بره، یا حداقل مشکلو با پزشک چک کنه، ولی هیچ کدوم از حرفام تاثیری نداشته، حتی حاضر به حرف زدن در این مورد نمیشه و فقط میگه که دیگه هیچ علاقه‌ای به داشتن رابطه جنسی نداره. این وسط من واقعا دارم اذیت میشم. چون جدای از رابطه جنسی، دلم برای صمیمیت بین‌مون هم تنگ شده. البته به غیر از این مشکل، ما دوستای خوبی برای هم هستیم و در اکثر مسائل مثلا تربیت بچه‌ها همکاریمون عالیه و من واقعا سر دو راهی بدی قرار گرفتم، نمی‌دونم این وضعیت یعنی من باید تا آخر عمرم به یک زندگی مشترک شبیه دو تا همخونه رضایت بدم و خواسته‌‌ام رو فدا کنم، یا به جدایی فکر کنم و یه رابطه خوبو از دست بدم؟

blank

پاسخ : دکتر بـهزاد چاوشـی روان شناس بالینی

دوست خوبم، از اینکه با چنین تعارض پیچیده‌ای مواجه شدید، بسیار متاسفم؛ البته، مشکلات مرتبط با رابطه جنسی در زندگی مشترک بسیار بسیار شایع هستن؛ پس شما در این تجربه تنها نیستید؛ با این وجود، می‌تونم تصور کنم که با توجه به امتناع همسرتون از حرف زدن و حل کردن موضوع، شما احتمالا به شدت احساس تنهایی، طرد شدگی، خشم و درماندگی می‌کنید؛ به خصوص که از جانب ایشون، هیچ توضیح یا دلیل منطقی راضی‌کننده‌ای هم دریافت نکردید. در عین حال، باید این رو بدونید که هیچ کدوم از اینها، هرگز به این معنا نیست که شما چاره‌ای ندارید جز اینکه در برابر این شرایط تسلیم بشید یا خودتون رو فدا کنید، پس اگر موافق باشید، با هم بررسی کنیم و ببینیم اگر قرار به فدا شدن نیست، چه کاری از دست‌تون بر میاد و چه گزینه‌هایی روی میز دارید. 

♨️اول از همه، اجازه بدید موضوع سکس رو کنار بذاریم و به صورتی کلی‌تر، به الگوی تعاملی که بین شما و همسرتون جریان داره بپردازیم. شما می‌فرمایید که دوستای خوبی برای هم هستید و جدای از این یک مشکل، همکاری خوبی دارید؛ این توصیف حسابی منو متعجب کرده؛ چون طبق گزارش خودتون، همسر شما، حتی حاضر به گفتگو کردن، در مورد موضوعی که مدت‌هاست باعث رنج شما شده نیست. به همین دلیل، به باور من، مشکل اصلی شما، قطع شدن رابطه جنسی نیست، نادیده گرفتن نیاز و رنج‌های همدیگه‌ست که اتفاقا، داره فقدان رفاقت و همکاری بین‌تون رو نشون میده.

♨️در واقع، فرقی نمی‌کنه موضوع تعارض چی باشه، کاهش و قطع شدن گرایش جنسی، تربیت فرزندان، اعتیاد، مسائل مالی یا…، عدم گفتگو و تعامل درباره مشکلات، خودش به تنهایی، مشکل بسیار بزرگی محسوب میشه. به تصور من، هردوی شما ممکنه دچار رنج عمیقی باشید؛ شما به شدت احساس نادیده گرفته شدن می‌کنید، اما همسرتون هم احتمالا با مشکلی دست به گریبان شده که شاید چنان دردناک و شرم آوره که حتی توانایی مواجه شدن و مقابله کردن باهاش رو نداره و به همین خاطره که ماجرا رو به کل نادیده می‌گیره؛ در واقع احتمالش کمه که همسر شما حقیقتا، هیچ تمایل و علاقه‌ای به رابطه جنسی نداشته باشه، احتمال قوی‌تر اینه که دلش نمی‌خواد دری رو که ممکنه ازش، سیلی از احساسات غیر قابل تحمل جاری بشه و غرقش کنه رو باز کنه.

♨️البته، فاکتورهای زیادی وجود داره که می‌تونه روی میل جنسی ایشون تاثیر گذاشته باشه، یک مشکل پزشکی تشخیص داده نشده، عوارض دارو، به هم ریختن تعادل هورمونی، استرس، افسردگی، عزت نفس پایین، ضربه روحی، و حتی مشکلاتی در بطن زندگی مشترک‌تون که ایشون در موردشون حرف نزده و نمیزنه. گاهی هم تغییر بزرگی مثل بچه‌دار شدن، می‌تونه میل جنسی رو کاهش بده؛ مثلا اگر رابطه جنسی شما قبل از به دنیا اومدن فرزندتون خوب بوده، این احتمال وجود داره که همسرتون در دیدن و پذیرفتن شما در دو نقش مادرانه و شریک عاطفی خودش، دچار مشکل و تناقض شده باشه.

♨️در ضمن، دلایل دیگه‌ای هم می‌تونه به قطع رابطه جنسی منجر بشه که هیچ ارتباطی با میل جنسی نداره، از جمله اعتیاد به پورن، گرایش جنسی پنهانی به هم جنس، خیانت و داشتن روابط جنسی خارج از فضای زندگی مشترک. اما نکته ای که نباید فراموشش کنید، اینه که دلیل موضوع هرچی که هست، همسر شما احتمالا، داره متحمل بار و فشار زیادی میشه و در نوع خودش، ایشون هم احتمالا به اندازه شما، تو این رنجی که دچارش شده، احساس تنهایی می‌کنه.

 

♨️پس حالا که مشکل بزرگ‌تر و مهم‌تر رو پیدا کردید؛ وقتشه رویکردتون رو از تلاش برای تغییر رفتار ایشون، (یعنی تلاش برای راضی کردنش به سکس) به تلاش برای تقویت زندگی مشترک‌تون (تلاش برای گفتگوی سالم و متقابل) تغییر بدید. مثلا این بار، وقتی می‌خواید با همسرتون صحبت کنید، سعی کنید از در کنجکاوی و پرسشگری وارد بشید، نه سرزنش کردن، یعنی به جای اینکه بگید: «من می‌خوام که ما رابطه جنسی داشته باشیم و تو داری خواسته منو نادیده می‌گیری». یعنی شیوه بیانی که باعث میشه ایشون خودش رو به عنوان عامل مشکل ببینه، می‌تونید یه همچین چیزی بگید: «من نه دلم می‌خواد که ما این همه مشکل و تعارض، سر سکس داشته باشیم و نه خوشم میاد که دائم سرت غر بزنم. فقط می‌خوام اینو بدونی، که دلم برای صمیمیت باهات تنگ شده و دلم می‌خواد دوباره بهت نزدیک باشم و منظور من از این نزدیکی، هرگز به یک ارتباط فیزیکی خلاصه نمیشه. من و تو همیشه با هم رفیق بودیم و من دوست ندارم این همه حرف ناگفته، بین مون فاصله بندازه. میشه لطفا اجازه بدی که با هم، در مورد این مسائل ناگفته‌ای که داره از هم دورمون می‌کنه حرف بزنیم؟»

♨️در پاسخ، ایشون ممکنه بگه هیچ مسئله ناگفته‌ای بین ما نیست! در این صورت، به جای اینکه اجازه بدید این پاسخ، پایان مکالمه بین شما باشه، که احتمالا در گذشته اجازه دادید به همین منوال پیش بره، بهش بگید: « همین که من و تو نمی‌تونیم در مورد علل این فاصله و عدم ارتباطی که بین‌مون به وجود اومده حرف بزنیم، نشون میده که یه جای کار می‌لنگه و مسائل ناگفته این وسط داره مشکل‌ساز میشه! پس لطفا این رو بدون که مسئله من اصلا سکس نیست، اصلا هم ازت انتظار ندارم همین الان با من رابطه داشته باشی، فقط نیاز دارم که پارتنر و همراه من باشی و باهام حرف بزنی.»

 

♨️در واقع، خیلی مهمه که ایشون متوجه بشه که شما دارید ازش درخواست یک «گفتگو» رو می‌کنید، و توقع ندارید نتیجه این مکالمه به برقرار شدن رابطه فیزیکی ختم شه؛ بلکه، چون عاشق همسرتون هستید، صرفا دارید برای نجات زندگی مشترک‌تون تلاش می‌کنید. در آخر، اگر راضی به مکالمه نشد، بهش بگید: «باشه، می‌تونم بپذیرم که الان آمادگی حرف زدن نداشته باشی، من کنارتم و هر کاری لازم باشه می‌کنم تا تو برای مکالمه کردن احساس راحتی کنی.» این می‌تونه بهش نشون بده که شما دو نفر در کنار هم و یه تیم هستید.

♨️چنین رویکردی، خیلی فرق می‌کنه با مکالمه‌ای که بیشتر شبیه اتهام زنی، مذاکره، معامله یا نصیحت کردن در تو این گفتگو، شما دارید آسیب‌پذیری‌ها و نیازهای خودتون رو صادقانه، در برابر همسرتون به نمایش میذارید و ازش می‌خواد که برای عبور از مشکلات کنارتون بایسته. دارید بهش نشون میدید که فرقی نمی‌کنه این مشکل سکس باشه یا هر چیز دیگه، اگه نتونید همراه هم، روی تعارض‌هاتون کار کنید، هیچوقت نمی‌تونید زندگی مشترک موندگاری داشته باشید.

 

♨️در نهایت، امیدوارم که این شیوه جدید، باعث بشه که ایشون بالاخره، بخشی از دنیای هیجانات و عواطف خودش رو با شما، و یا حداقل با یک درمانگر در میون بذاره.

راستی، اگر تصمیم گرفت به روانشناس مراجعه کنه، یادتون باشه که شما باید خیلی صبور باشید و بهش نشون بدید که قدردان تلاش‌هاش هستید. یعنی به جای اینکه غر بزنید: «سه ماهه داری میری پیش روانشناس! یعنی هیچ اثری نداشته؟» حواس‌تون باشه که بهش بگید، اینکه مشکلات بین‌تون رو جدی گرفته و برای حل و فصل شون تلاش میکنه، براتون خیلی ارزشمنده. در عین حال، اگر ایشون حاضر به جدی گرفتن نگرانی‌های شما و مشکلاتی که بین‌تون وجود داره نشه و همچنان به انکار خودش بچسبه، وقت این میرسه که گزینه رها کردن رابطه رو در نظر بگیرید.

♨️اما بازم یادتون باشه که در این صورت، یعنی اگر هم کار به جدایی و پایان زندگی مشترک برسه، دیگه به خاطر اینکه شوهرتون حاضر نمیشه باهاتون رابطه جنسی داشته باشه نیست، بلکه به خاطر اینه که ایشون شما رو به کل، از شریک شدن تو دنیای خودش محروم کرده. پس اینطوری دیگه نیازی نیست دل تون بسوزه که رابطه‌ای که از همه جهات دیگه فوق‌العاده بوده رو ترک کردید؛ بلکه می‌دونید همه تلاش‌تون رو برای نجات این رابطه کردید و تهش متوجه شدید که متاسفانه یا خوشبختانه، شما هیچوقت نمی‌تونید به تنهایی، یه رابطه متقابل دو نفره رو نجات بدید.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.