پانزده سال ارتباط جنسی ما برای یک شب هم تعطیل نشد/ خسته شده ام شوهرم بی خیال نمی شود

سرویس گوناگون چمدون ،شوهر من هیچ وقت در رختخواب مرا راحت نمیگذارد . شاید فکر کنید بعد از ۱۵ سال زندگی زناشویی تمایلات جنسی اش خاموش شده باشد ، اما اینطور نیست – او هر روز از من رابطه زناشویی میخواهد. بعضی اوقات از کار زیاد خسته میشوم و کار رسیدگی به بچهها تمام توانم
سرویس گوناگون چمدون ،شوهر من هیچ وقت در رختخواب مرا راحت نمیگذارد . شاید فکر کنید بعد از ۱۵ سال زندگی زناشویی تمایلات جنسی اش خاموش شده باشد ، اما اینطور نیست – او هر روز از من رابطه زناشویی میخواهد. بعضی اوقات از کار زیاد خسته میشوم و کار رسیدگی به بچهها تمام توانم را میگیرد. اما وقتی که به شهراد میگویم امروز اصلا در موقعیتی نیستم که بتوانم با تو رابطه زناشویی داشته باشم ، اخم میکند و آنقدر اذیتم میکند تا راضی شوم.
- شوهرم با حدیثه به خانه آمد من هم مجید را رو کردم /تاوان زن دوم گرفتن را با خیانت پاسخ دادم
- توقعات جنسی آقایان که به علت عدم همکاری خانم ها هیچ وقت مطرح نمی شوند
- چند ترفند زنانه برای طولانیتر شدن رابطه جنسی/بزن در روها بخونن
سلاح ایرانی که امریکایی ها به آن سیاه چاله میگونید+عکس
- آنچه که در مورد کاندوم نمی دانید /یا بهتر است بگوییم به شما نگفته اند
- خداحافظی مدل مشهور از کارش فقط به خاطر «بستنی»!
- آیا یک زن در نتیجه رابطه جنسی مقعدی می تواند باردار شود؟
- آیا می دانید یک مرد می تواند به زنی که دوستش دارد با زنی که دوستش ندارد خیانت کند
- چرا مردها فکر می کنند آلت شون تمیزترین وسیله ی دنیاست ؟
من نمیتوانم به شوهرم نه بگویم و این خیلی ناراحتم میکند. رفتارهای شهراد مرا اذیت میکند. چرا شهراد هیچ گاه صبر نمیکند تا من یک بار برای رابطه زناشویی پیش قدم باشم؟
نمی گویم از رابطه زناشویی لذت نمیبرم – او واقعا مرد جذابی است – اما من هم میخواهم بعضی اوقات خودم برای رابطه زناشویی اقدام کنم. وقتی میبینم که نمیتوانم در آن لحظات از لحاظ احساسی با وی ارتباط برقرار کنم از دست خودم عصبانی میشوم.
ساله بودم که یکی از دوستانم مرا به شهراد معرفی کرد. بلافاصله عاشقش شدم ؛ او پسری ۲۰ ساله ، و یکی از مهربانترین و دست و دل بازترین پسرهایی بود که تا کنون دیده بودم . ما از نظر اخلاقی و احساسی بهم شباهت داشتیم. به خاطر همین عاشق همدیگر شدیم. یک سال بعد ما با هم ازدواج کردیم.
سالهای سختی داشتیم ، هر دو ما جوان بودیم و در بسیاری موارد بی تجربه ؛ شهراد ساعتهای زیادی در طول روز کار میکرد ، او در حرفه خانوادگی اش تجهیزات لوله کشی فعالیت میکرد . من هم در حال تمام کردن درسم بودم بنابراین نمیتوانستیم وقت زیادی را با هم بگذرانیم.
نازی ادامه میدهد اختلافات ما مثل تمام زندگیهای مشترک با شروع زندگی مشترک شروع شد اما با باردار شدن من رابطه ما بهتر شد . من و شهراد تمام انرژی مان را برای بزرگ کردن مانی گذاشتیم ، الان مانی ۱۳ ساله است. همچنانکه روابط مان بهتر میشد ، خانواده مان گسترش پیدا کرد و الان چهار فرزند داریم. الان در خانه به تربیت فرزندانم مشغول هستم و زندگی ام را دوست دارم ، شهراد هم از شغل خود راضی است .
بعد از اینکه آخرین فرزندم بدنیا آمد ، ناگهان متوجه شدیم که اوقات سختی را پیش رو داریم. شهراد از کار اخراج شد و در یک کارخانه داروسازی مشغول بکار شد ، کاری سخت با حقوق ناچیز؛ بنابراین من هم مجبور شدم تا در یک شرکت ارتباطاتی مشغول شوم تا درآمدمان را افزایش بدهم. در این برهه زمانی بود که از لحاظ مالی در موقعیت بسیار بدی قرار داشتیم ، بچهها نمیتوانستند در جشن تولد دوستان شان شرکت کنند چون پولی برای خریدن هدیه نداشتیم و آنها هم نمیتوانستند بدون هدیه به جشن دوست شان بروند. اوضاع بد اقتصادی روی روابط ما هم تاثیر بدی گذاشت، اما هیچ چیز باعث نمیشد که شهراد از رابطه زناشوییی اش دست بردارد.
شهراد در روابط زناشویی یک ماجراجوی پرهیجان بود، همیشه دوست داشت موقعیتها و روشهای جدید را امتحان کند. من تسلیم شهراد میشدم ، چرا که بعد از آن اتفاقی که برایم افتاده بود خودم را گناهکار میدانستم و درخواستهای شهراد را رد نمیکردم. البته اگر درخواستهای شهراد را رد میکردم او به طرز دیوانه واری عصبانی میشد. بنابراین من سعی میکردم که آرامش را در خانه برقرار کنم و با او مخالفت نکنم.
بعضی اوقات با اینکه پول زیادی در خانه نداشتیم برای بچهها کفش و لباس جدید میخریدم. هیچ وقت به شهراد چیزی نمیگفتم ولی او از طریق چک کردن حسابها متوجه میشد ، و آن وقت بود که داد و فریاد میکرد. جالب اینجاست که بعد از دعوا از من تقاضای رابطه زناشویی داشت.
درخواستهای غیرمنطقی و زیاده خواهانه رابطه زناشوییی شهراد و عصبانیتهایش تبدیل به مشکلات بزرگ زندگی ما شده اند. در مقابل فرزندانم چیزی بروز نمیدادم اما در درونم از این زندگی خسته شده بودم. آرزو میکردم میتوانستم رابطه ام را با شهراد قطع کنم.
در تمام این سالهایی که با هم زندگی کردیم ، همسر من هیچ وقت در مورد رابطه زناشویی با من صحبتی نکرده است. در حقیقت ، او همیشه مشتاق به نظر میرسد. اگر مشتاق نبود ، تقاضای مرا رد میکرد مگر نه؟ من فکر میکنم او باید خیلی هم از من متشکر باشد که من بعد از اینهمه سال هنوز هم او را به همان زیبایی و جذابیتی که روز اول مان دیدم میبینم.
خب ، نازی را سرزنش نمیکنم که احساساتش را با یک مشاور درمیان گذاشته است. اما همسر من کارهایی میکند که همه را از من پنهان میکند ؛ من از این رفتار او دیوانه میشوم. برای مثال ، صورتحساب و کارتهای بانک را از من پنهان میکند ، میخواهد که من متوجه خرج کردنهای او نشوم. برخی اوقات برای بچهها و خانه بی رویه خرج میکند. در طول پنج سال گذشته ، پول زیادی صرف هزینههای بی مورد کرده است. حتی یکبار از خواهرش قرض کرد تا یک صورتحساب را بپردازد و هیچ وقت آن پول را به خواهرش نپرداخت. زمانیکه من متوجه این موضوع شدم ، خیلی عصبانی شدم. نازی عادات بد دیگری هم دارد . او خیلی فراموشکار است. علاوه بر این هیچ محدودیتی برای بچهها تعیین نمیکند و مرا هم از این کار منع میکند.
من همسرم را دوست دارم ، همیشه شخصیت و رفتار او را ستایش میکنم. اما جدا از روابط زناشویی مان ،من از زندگی زناشویی ام راضی نیستم
درست است که من از همان ابتدا در رابطه زناشویی مان پیش قدم بودم اما بگذارید توضیح بدهم : من هیچ وقت نازی را به این کار مجبور نکردم. درست است که میخواستم او به تقاضای من جواب مثبت بدهد اما اگر او درخواست مرا رد میکرد برای من قابل قبول بود. درست است که من آدمی هستم که در رابطه زناشویی زیاده طلبم اما دیو نیستم.
شهراد ادامه میدهد : زمانیکه من و نازی ازدواج کردیم ، کارمند شرکت حقوقی پدرم بودم ، ۱۲ ساعت در روز کار میکردم و در کلاسهای مدیریتی شرکت میکردم. میدانستم که ازدواج در این زمان برای ما کار آسانی نبود . نازی ناراحت بود که من زمان زیادی را در خانه نمیگذرانم، اما من این کارها را برای او و زندگی مان انجام میدادم.
زمانیکه پدرم فوت کرد ، برادر بزرگترم به خاطر اختلافی که در مورد روشها ی مدیریتی او با هم داشتیم مرا اخراج کرد. بلافاصله یک کار در یک شرکت داروئی پیدا کردم ، اما در آمد من تقریبا نصف آن زمانی شده بود که در حرفه خانوادگی ام مشغول بکار بودم. آن دوران یکی از سخت ترین مراحل زندگی ام بود.
اوضاع در خانه به مراتب بدتر بود. من به نازی اعتماد نداشتم و دفترچه بانک را چک میکردم ، حالا پسر دوم مان هم مثل مادرش پنهان کاری میکند. از مادرش درخواست کرده بود که یک جفت کفش اسکیت گران قیمت برایش بخرد و او را در کلا سهای اسکیت ثبت نام کند و نازی علیرغم اینکه میدانست ما در موقعیت مالی مناسبی نیستیم این را کار را کرد. زمانیکه متوجه این موضوع شدم به شدت عصبانی شدم و با او دعوا کردم.
میدانم که از نظر رابطه زناشوییی زیاده خواهم ، اما اخیرا به یک پزشک مراجعه کردم تا بتوانم خودم را کنترل کنم. توصیههای او کمک زیادی به من کرد ، و او بود که به من و نازی توصیه کرد تا به یک مشاور مراجعه کنیم . شاید ما در روابط مان دچار اشتباه شده ایم و امیدوارم مشاور بتواند به ما کمک کند تا بتوانیم مشکلات مان را حل کنیم.
- شوهرم با حدیثه به خانه آمد من هم مجید را رو کردم /تاوان زن دوم گرفتن را با خیانت پاسخ دادم
- توقعات جنسی آقایان که به علت عدم همکاری خانم ها هیچ وقت مطرح نمی شوند
- چند ترفند زنانه برای طولانیتر شدن رابطه جنسی/بزن در روها بخونن
سلاح ایرانی که امریکایی ها به آن سیاه چاله میگونید+عکس
- آنچه که در مورد کاندوم نمی دانید /یا بهتر است بگوییم به شما نگفته اند
- خداحافظی مدل مشهور از کارش فقط به خاطر «بستنی»!
- آیا یک زن در نتیجه رابطه جنسی مقعدی می تواند باردار شود؟
- آیا می دانید یک مرد می تواند به زنی که دوستش دارد با زنی که دوستش ندارد خیانت کند
- چرا مردها فکر می کنند آلت شون تمیزترین وسیله ی دنیاست ؟